هیات ایرانی به ریاست ابراهیم رئیسی شب گذشته تهران را به مقصد پکن ترک کردند. در رابطه با دلایل این سفر برخی از برنامه پکن برای دلجویی از تهران پس از اظهارات غیر دوستانه «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین در خلال سفر او به ریاض میگویند و بعضی هم آن را تلاش مجدانه ایران برای بررسی ساز و کار اجرایی توافق ۲۵ ساله تهران و پکن تلقی میکنند. از مجید رئوفی، تحلیلگر حوزه انرژی و کارشناس توافق ۲۵ ساله ایران و چین در رابطه با اهداف سفر عالی رتبه ایران به چین سوال کردیم و دیدگاه او را در مورد تاثیر روابط اعراب با پکن بر مناسبات ایران و چین جویا شدیم که متن این گفت و گو بدین شرح است:
آقای رئیسی امروز با دعوت رسمی «شی جینپینگ» رئیسجمهور چین وارد پکن شد. روابط ایران و چین پس از امضای توافق همکاری جامع ۲۵ سال تهران و پکن میتوانست وارد مرحله جدیدی شود اما به باور برخی از کارشناسان به جهت حمایتهای غیرسازنده آقای «شی» از ادعاهای عربستان و امارات نسبت به جزایر سهگانه ایرانی و همچنین برنامه هستهای کشورمان و البته تعلل تهران در اجرای مفاد توافق ۲۵ ساله، این توافق نیازمند بازنگری جدی است. دیدگاه جنابعالی در این رابطه چیست؟
به نظر میرسد این دعوت پیش از همه یک دلجویی از دوست قدیمی (ایران) است که در اثر شنیدن برخی اظهارات ناخوشایند، دلگیر و ناراحت شده است؛ مواضع رئیسجمهور چین در عربستان و اعلام حمایت او ازایدههای ضدایرانی همسایگان جنوبی کشورمان روندی دیپلماتیک و در چارچوب نظرات همیشه اعلامشده سران چین نبود. چینیها همواره بر ۵ اصل همزیستی مسالمتآمیز که نخستین مورد آن احترام متقابل به تمامیت ارضی کشورهای دیگر است، معتقد و متعهد بودهاند و از دیگران ازجمله ایالات متحده و شرکایش نیز انتظار دارند تا به تمامیت ارضی چین احترام بگذارند- زمانیکه مقامات چین از تمامیت ارضی سخن میگویند، نگاهشان به ماکائو، هنگکنگ و استان به زعم چینیها خائن تایوان است و این انتظار را دارند که گزینه آخر به سرزمین اصلی بازگردد و اتحاد ملی چین مجدداً برقرار شود- برهمین اساس است که معتقدم بیان اظهارات غیردوستانه رئیس جمهور چین در سفر به عربستان از شی جینپینگ بعید و غیرقابل قبول بود که با واکنش به موقع دستگاه سیاست خارجی کشور و دولت هم مواجه شد. برهمین اساس هم است که میگویم سفر آقای رئیسی به پکن به نوعی جبران آن مسآله تلقی میشود.
علاوه براین در شرایط فعلی، افکار عمومی ایران در قبال چین دچار دوگانگی شده است و لازم است که با این سفر در رابطه با آینده روابط تهران و پکن شفافسازیهایی صورت گیرد اما حتی اگر ما منتقد انعقاد توافق جامع همکاریهای ۲۵ ساله میان ایران و چین بودیم و بعد از سفر «شی» به ریاض از نزدیکی عربستان و چین ناخرسند شدهایم نیز نباید فراموش کنیم که چین دارنده دومین اقتصاد بزرگ جهان و بزرگترین واردکننده نفت جهان است.
چین و عربستان به یکدیگر نیازمندند و ثمره همکاریهای فی مابینشان حجم تجارت ۸۵ میلیارد دلاری دو کشور در سال ۲۰۲۲ است، درحالیکه حجم تجارت ایران و چین در سال میلادی گذشته تنها ۱۶ میلیارد دلار بود. به خاطر بیاورید رئیسجمهور چین سال ۲۰۱۶ وپیش از سفر به تهران، ابتدا به ریاض سفر کرد. سلف او، «هو جینتائو» هم در خلال سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ هم به عربستان سفر کرده بود. در همان راستا، ملک سلمان پادشاه عربستان نیز سال ۲۰۱۷ با مقامات چین در پکن دیدار کرده بود. بنابراین نفس این سفر نهتنها عجیب نیست بلکه نشان میدهد چین و عربستان مدتهاست که در پی همکاریهای گستردهتر با یکدیگر هستند.
چین از نزدیکی به عربستان و امارات دو هدف را دنبال میکند. ابتدا برقراری روابط صمیمانهتر با کشورهایی از اردوگاه ایالات متحده و سپس تأمین امنیت انرژی خود از بازار بزرگ کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که عموماً با سیاستهای عربستان هم نظر هستند. در نهایت هم طبیعی است در نظام جهانی که تعاملات آن برپایه همکاریهای اقتصادی به پیش میرود چین با عربستان تعاملات بیشتری داشته باشد. اما در این میان ما نیز باید شرایط را به گونهای پیش ببریم که از این قافله عقب نمانیم.
در مورد توافق ۲۵ ساله که در سوالتان به آن اشاره کردید متأسفانه این توافق تاکنون در مسیر مناسبی پیش نرفته است. یعنی از دل این این توافق، هنوز قراردادی متولد نشده است. دلیل اصلیاش هم میتوانداین موضوع باشد که متولی ایرانی توافق مذکور دارای فکری فراوانی است و نمیتواند بر موضوع همکاری با چین تمرکز کند. معاون اول رئیسجمهور که جانشین علی لاریجانی در ستاد همکاری با چین شده است، این قدر دغدغه مسائل روزمره اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور را دارد که فرصت فکر کردن و برنامهریزی برای توسعه همکاریها با چین را ندارد. شاید یکی از ثمرات سفر رئیسجمهور به پکن، انتخاب و معرفی مسؤولی ویژه برای این مسأله مهم کشوری باشد. بنابراین، تغییر مفاد توافق ۲۵ ساله چندان مسأله مهمی نیست. یافتن سازِکار مناسب برای تبدیل این نقشهراه به قراردادهای مشخص و معین از آن مهمتر و کارسازتر است.
وضعیت عضویت ایران در پیمان شانگهای یکی از موضوعات موردنظر ایران در دیدار آقای رئیسی از پکن خواهد بود. با وجود اظهارت مقامات دولت سیزدهم نسبت به قطعی بودن عضویت ایران در این پیمان به نظر میرسد مشکلاتی در روند این عضویت وجود دارد. این مشکلات در رابطه با چه موضوعاتی است؟
در حال حاضر، چین دو دغدغه امنیتی و اقتصادی خود را از خلال دو بستر متفاوت و البته همخوان و هماهنگ با یکدیگر دنبال میکند. چین برای دستیابی به اهداف اقتصادیاش، از بستر «ابتکار کمربند» و «راه» بهره میگیرد و برای رفع دغدغههای امنیتی خود و شرکایش از بستر سازمان همکاری شانگهای. البته که ممکن است طی سالهای آینده، سازمان همکاری شانگهای ظرفیتهای جدیدی مقابل چین و سایر اعضای آن بگشاید و فرصتهای بیشتری خلق کند که البته دستیابی به آن نیز، نیازمند پارامترهای متفاوتی است که پرداختن به آنها در این پاسخ نمیگنجد.
در حال حاضر، مهمترین کارکرد سازمان همکاری شانگهای، حفظ امنیت منطقهای و مقابله با تروریسم است که از دغدغههای بسیار مهم چینیها والبته ایرانها هم به شمار میرود. در همین رابطه لازم است به این موضوع اشاره کنم که لایحه الحاق ایران به سازمان همکاری شانگهای ۴۹ بند و ۵ تبصره دارد که اخیراً به تصویب مجلس و شورای نگهبان هم رسیده و عملیاتی کردن این پروتکلها نیازمند ایجاد زیرساخت و هماهنگیهای گسترده و عمیق میان نهادهای مختلف داخلی با یکدیگر و ایجاد مناسبات بینالمللی میان نهادهای ایرانی و کشورهای عضو و سازمان همکاری شانگهای است. بنابراین، به نظر میرسد ایران برای عضو یت دائم و گرفتن حق رأی در این سازمان عزمی راسخ دارد. مقامات کشورمان هم، اعلام کردهاند که ایران به سندهای ۴۹گانه ملحق خواهد شد، هرچند در تبصره اول این لایحه آمده که جمهوری اسلامی ایران خود را متعهد به اجرای سایر اسناد پذیرفتهشده در سازمان همکاری شانگهای نمیداند، مگر با رعایت اصل (۷۷) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اجرای اسناد پذیرفته شده با رعایت اصول (۷۷)، (۱۲۵) و (۱۳۵) قانون اساسی.
اما اگر منظورتان از این سوال الحاق کامل ایران به FATF به عنوان پیششرط عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای است، باید عرض کنم که آنچه از رویه این سازمان برداشت میشود، این است که پیوستن ایران به FATF اساسا مانعی جدی در تکمیل فنی عضویت دائم ایران در این سازمان ایجاد نمیکند، مگر اینکه اعضای مؤثر سازمان بخواهند تحت لوای آن، مانع از تکمیل فرایند الحاق ایران شوند یا ایران فرصتی بیابد که تحت این شرط بتواند عضو دائم شود. نمونه مشخص آن، پاکستان است که سال ۲۰۰۹ وارد لیست سیاه FATF شد و در تیرماه ۱۴۰۰ نیز هنوز جزء لیست خاکستری بود، همزمان به عنوان عضو دائم سازمان همکاری شانگهای نیز پذیرفته شد.
از دیدگاه شما، آیا در شرایط فعلی ارتقای مناسبات چین با اعراب بر کیفیت روابط تهران و پکن اثرگذار بوده است؟ ایران به چه صورتی میتواند عواقب ناشی از این ارتقای مناسبات بر منافع خود را به حداقل برساند؟
بی تردید، ایران از این اتفاق خرسند نیست. اما عرصه روابط بینالملل، صرفاً جای خرسندی یا ناراحتی و قهر و آشتی نیست. چین با عربستان و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس همکاریهای اقتصادی زیادی دارد و درپی انعقاد توافق تجارت آزاد با اعضای این شوراست. سهم واردات نفت چین از این کشورها نیز حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد است. البته برخلاف باور جمعی عربستان، کویت، امارات، قطر و بحرین بیشترین میزان نفت خود را نه، به چین بلکه به ژاپن صادر میکنند. هرچند که با افزایش تقاضای چین در سالهای پیش رو، این کشورها همچنان توان افزایش صادرات به چین را هم دارند. ضمن اینکه کشورهای مورد اشاره طی سالهای گذشته درآمد نفت و گازی بسیار خوبی داشتهاند و توان سرمایهگذاری در بازارهای مالی چین و صنایع موردعلاقه مشترک را نیز به دست آوردهاند.
در همین رابطه میتوان به عقد قرارداد ساخت پالایشگاه جدید ۱۰ میلیارد دلاری در شمال شرقی چین تحت عنوان «هواجین - آرامکو» از سوی دو کشور اشاره کرد. همچنین در همکاری مشترک عربستان با شرکت ENOVATE MOTORS چین تفاهمنامهای نیز، برای ساخت سالانه ۱۰۰ هزار خودروی برقی در عربستان امضاء شده است.
میخواهم بگویم ریاض و پکن دارای حجم روابط اقتصادی گستردهای هستند که در تمامی ابعاد در حال پیشروی است. اما موقعیت ایران هم در این میان، ویژه است. ایران راههای زیادی برای توسعه همکاری با چین دارد. اگر برجام محقق شود که این مسیر بسیار هموارتر هم خواهد شد. اما در غیر این صورت هم مسیرها کاملاً بسته نیست. به عنوان نمونه، ایران میتواند با چین و عراق توافقی امضا کند تا با توسعه یکی از میادین گازی خشک ایران توسط چین، تا مدت مشخصی مثلاً ده سال، بخشی از گاز موردنیاز عراق تأمین شود. همین پیشنهاد قرارداد مشارکت در تولید، میتواند به کشورهای اروپایی نیز ارائه شود تا شرکتهای اروپایی نیز بتوانند با کسب مجوزهای معافیت، تا حدی معضل کمبود گاز خود را برای چند سال آینده مرتفع کنند.
ما منابع فراوانی داریم که باید از آنها برای توسعه کشور و رفاه بیشتر مردم بهره ببریم و در این میان باید ابتکار به خرج دهیم و صرفاً با «نمی شود» پروندهها را نبندیم. ما در دوره تحریم اخیر با همکاری «ساینوپک» کشور چین پروژه ۲ میلیارد دلاری توسعه و تثبیت ظرفیت پالایشگاه آبادان را به پیش بردیم و محقق کردیم.
به نظر میرسد در شرایط فعلی-تحریمهای آمریکا و اروپا- حتی با وجود افزایش همکاریهای تهران و پکن، ایران نتواند مبالغ حاصل از فروش نفت خود به چین را وارد کشور کند. این پول از چه راههای دیگری میتواند وارد ایران شود؟
هنوز و همچنان مسیرهایی برای انتقال وجود دارد. البته در این میان، کمیسیونهایی نیز پرداخت میشود. اما یکی از بهترین راهها رسیدن به سازِکار «سایناشور» است که پیشتر در تحریمهای دوره اوباما نیز از طریق آن برای تأمین مالی پروژههای داخلی از آنها استفاده میکردیم. امیدوارم در سفر رئیسجمهور به چین این موضوع پیگیری و اجرایی شود. (در دوران پسا برجام فاینانس طرح توسعه و بهینهسازی پالایشگاه نفت آبادان از سوی شرکت فاینانسور «سایناشور» تأمین شده است ومهمترین هدف اجرای این طرح پالایشگاهی کاهش ظرفیت تولید نفت کوره و تولید محصولاتی با ارزش افزوده بالاتر همچون بنزین و گازوئیل بود. )
از دیدگاه جنابعالی چینیها در چه حوزههایی دارای مزیت هستند و آیا پکن مایل است که در حوزههای موردنظر تجارب و دستاوردهای خود را به تهران نیز انتقال دهد؟
چینیها تلاشهای بسیار زیادی در حوزه ایجاد خلاقیت و نوآوری داشتهاند و به نتایج فوقالعادهای نیز نائل آمدهاند. چین در عرصه هوش مصنوعی، اینترنتاشیاء، خودروهای الکتریکی، انرژیهای تجدیدپذیر، فایوجی، صنایع نظامی و همچنین در بخش نفت و گاز جزء برترینهای دنیا محسوب میشود. در توافق ۲۵ ساله هم بسیاری از این حوزهها گنجانده شده، اما الزاماً در همه آنها نمیتوان وارد شد و کشور باید اولویتبندی مناسبی متناسب با شرایط خود و برنامهها و چشمانداز آینده خود داشته باشد.
چینیها با ممارست و سعی فراوان در دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون وارد سازمان تجارت جهانی شدند و با اهتمامی که به خرج دادند از قِبل عضویت در این سازمان، توانستند از مزایای آن نیز برخوردار شوند. به همین جهت گفته میشود که بزرگترین برنده «پدیده جهانی شدن» پکن است و نه واشنگتن و نه هیچ یک از کشورهای غربی و حتی روسیه.
آنها درخلال بحران مالی سال ۲۰۰۸ که با رکود گسترده و رشدهای منفی در نقاط مختلف دنیا ازجمله ایالات متحده و متحدان اروپایی و آسیاییاش همراه شد، توانستند رشد اقتصادی بالایی ثبت کنند و تلاش کردند جایگزینی برای سیستم بازار آزاد و سرمایهداری معرفی کنند. همین موضوع تحریم بخش نیمههادیهای چین از سوی امریکا یکی از واکنشها به استفاده بزرگ و مؤثر چین از جهانیسازی است.
آیا حاضرند با توجه به تحریم ایران از سوی غرب، تهران را نیز در روند دستاوردهای کسبشدهشان شریک کنند؟ البته قطعاً ایران نیز کشور ثروتمندی است که میتوانند سرمایهگذاریهایی در طرحهای دوجانبه داشته باشد؟
همانطور که قبلاً عرض کردم، عرصه روابط بینالملل، عرصه بدهبستان است. شی جینپینگ در سفر پیشین به ایران که بعد از امضای برجام انجام شد، به روحانی گفته بود ما قبلاً در بعضی حوزهها با هم همکاری داشتهایم، در بعضی حوزهها نمیتوانیم هنوز هم کار کنیم و برای بعضی حوزهها هم باید راهحلهایی پیدا کنیم. بنابراین، باید متناسب با هزینهای که میکنیم و اولویتهایی که داریم، وارد برخی حوزهها شویم و تلاش کنیم تا فناوریهای مدنظر را در اختیار بگیریم. اما در حالت عادی و بدون برنامه، دلیلی ندارد که چین و شرکتهایی که فناوریهای انحصاری و پیشرفته دارند، آنها را در اختیار کشورهای دیگر ازجمله ایران قرار دهند.
این روند در حوزه انرژی به چه صورت است؟
چین واردکننده بزرگ انرژی است، با این حال براساس آمار Fortune ۵۰۰ global، دو شرکت چینی CNPC وساینوپک رتبههای چهارم و پنجم پردرآمدترین شرکتهای جهان را بالاتر از اپل، فولکسواگن، شل و اگزانموبیل در اختیار دارند. این یعنی شرکتهای دولتی چینی با نوآوریها، کسب فناوریها، انتخابهای درست و سرمایهگذاریهای انجام از سال ۲۰۰۰ به بعد جایگاه بیبدیلی را در حوزه تولید انرژی دنیا به دست آوردهاند. شرکتهای چینی در حوزه هوش مصنوعی نیز در لیست سرآمدترین شرکتهای جهانی قرار دارند. هم به لحاظ سرمایهگذاری و هم کسب درآمد و دستاوردهای موردنظر. این شرکتها در حوزه ۵G که دیگر رقیبی در جهان ندارند. به خاطر دارید که چندی پیش آمریکا در مقابل شرکت «هوواوی» چین صفآرایی کرد و اجازه نداد که این شرکت بتواند در کشورهای مختلف فناوریاش را به پیش ببرد. چینیها همین حالا که ۵G در حال توسعه در جهان است، پرونده ۶G را هم بستهاند.
هیأت ایرانی به ریاست آقای رئیسی شب گذشته به چین سفر کرده است و جمعی از عالی رتبهترین مقامات و وزرای ایرانی نیز در این هیأت حضور دارند. حالا از دیدگاه جنابعالی وجه تمایز شرکتهای چینی با شرکتهای دیگر جهانی در چیست و وزرای ایرانی باید توجه ویژهای برای همکاری در کدام حوزهها داشته باشند؟
این شرکتها به لحاظ مدیریت شبیه شرکتهای غربی نیستند. با وجود آن که شرکتهای بزرگ چینی در بورسهای بزرگ دنیا عرضه شدهاند و شرکای معتبر و قدرتمند بینالمللی دارند، بخش عمده سهامشان به دولت چین تعلق دارد. چینیها بسیار به برنامهریزی معتقد وعلاقهمندند و برای هرایدهای هم شعاری خلق میکنند.
آنها در تدوین برنامههای پنجساله خود موسوم به« وونیان جیهووآ» بسیار مصر به پیگیری و به ثمر رسیدن مرحله به مرحله امور هستند و چهاردهمین برنامه پنجساله خود را نیز با همین روش به پیش میبرند. این برنامهها همواره با عدد و رقم اجرایی میشود؛ یعنی سازِکار مشخصی دارند و باید در پایان هر سال کاری میزان دستاوردهای کسب شده با عدد و رقم بیان شود. مانند ما نیستند که یک کلیتی گفته شود و برهمان اساس هم حرکت نشود. شرکتهای چینی بعضاً از اهداف در نظرگرفتهشده نیز پیشی میگیرند و در بعضی موارد، رکوردهایشان بالاتر از برنامه تدوینشده است.
مثلاً در حوزه تجدیدپذیرها، امروزه با فاصله از شرکتهای دیگر جهان در حال حرکت هستند و این موضوع به وضوح در دستاوردهایشان مشخص است. در آمار سال ۲۰۲۱ شرکتهای چینی میزان تولید محصولات تجدیدپذیر- با استفاده از انرژی خورشیدی و بادی -از میزان اهداف برنامهریزیشده نیز بالاتر بود. چین اولین کشوری است که بیش از ۱ تراوات ظرفیت نصبشده انرژیهای تجدیدپذیر را در اختیار دارد. چین در سال ۲۰۲۱ با افزایش ۵۵ گیگاوات ظرفیت فتوولتاییک خورشیدی نسبت به مجموع سایر کشورهای جهان ( با مجموع ۴۵. ۸ گیگاوات افزایش ظرفیت) رکورد خارقالعادهای به جا گذاشت و مجموع ظرفیت برق خورشیدی خود را به ۳۰۶ گیگاوات رساند.
همچنین، چین ۹۰ درصد از زنجیره تأمین جهانی فناوری خورشیدی را در اختیار دارد. اگر بخواهم یک پاسخ نهایی به پرسش شما بدهم، وجه تمایز چینیها از سایر کشورهای جهان، برنامهریزی مدون، ایجاد نوآوری و همچنین برخورداری از نیروی کار گسترده و یک بازار بزرگ است که در دستیابی به اهدافشان بسیار تأثیرگذار بوده است.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟