به گزارش فراز، دربیانیهای که مسکو و پکن پس از دیدار ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ منتشر کردند آمده «دو طرف بر اهمیت ازسرگیری اجرای کامل و موثر توافق هستهای با ایران و اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل در سریعترین زمان تاکید کردند.»
این بیانیه افزوده است: «در همین رابطه، آنها از همه شرکای [برجام] میخواهند تا برای تسهیل رسیدن به نتیجهای مثبت از مذاکرات احیای برجام تصمیمهای سیاسی اتخاذ کنند.»
هر چند بخش مهمی از روی سخن این دو کشور متوجه آمریکا و غرب در جریان اجرای برجام و بازگشت به شرایط قبل از خروج ترامپ است اما نمیتوان روی دیگر سخن آنها ناظر به ایران برای ضرورت احیاء این توافق را نادیده گرفت. چه اینکه پکن و مسکو در این بخش از بیانیه مشترک خود همه طرفهای برجام را تشویق به پیدا کردن راهحل کردهاند.
اهمیت این بیانیه مشترک آنجاست که دولت ابراهیم رئیسی از همان اولین روزهای آغاز به کارش در تابستان سال ۱۴۰۰ به طور رسمی و علنی سیاست چرخش به سمت شرق را به عنوان جایگزین قطعی ظرفیت احیاء برجام و تنظیم روابط با غرب در دستور کار خود قرار داد.
دولت ابراهیم رئیسی در همان گامهای اول پیوستن به پیمان شانگهای را گامی در جهت جبران خلاء رابطه با غرب و ابزاری اثربخش برای رفع آثار اقتصادی تحریم در کشور عنوان کرده بود. این سیاست در تمام یک سال و نیم گذشته با قدرت در دولت تبلیغ شده و ادامه داشت. دو سفر ابراهیم رئیسی به مسکو و خصوصا پکن و نوع بازتاب آن در داخل ایران نشان میداد که او و دولتش سخت بر این باور هستند که اتکا به ظرفیت روابط با چین و روسیه میتواند گره گشای معضلات اقتصادی ناشی از تحریم در ایران باشد.
این نگاه البته نگاهی تثبیت شده در بخش بزرگتری از نیروهای سیاسی متنفذ در قدرت بود که در دولت رئیسی تبلور اجرایی پیدا کرد. چه اینکه قبلتر از این دولت، در مجلس یازدهم و دیگر مراکز قدرت رسمی مدتها بود که چنین نگاهی تبلیغ میشد. منتقدان و مخالفان برجام نیز سالها با همین نگاه و ضرورت در پیش گرفتن سیاست موسوم به «نگاه به شرق» دولت حسن روحانی را بابت تلاش برای موازنه روابط در سیاست خارجی به باد انتقاد گرفته بودند.
سیاست نگاه به شرق به طور خلاصه یعنی رفتن به سمت افزایش دامنه روابط و حتی اتکا به قدرت همین دو کشور روسیه و چین که اکنون در بالاترین سطح سیاسی بر ضرورت احیاء برجام تاکید دارند.
این البته بار اول نیست که مسکو و پکن چنین موضعی درباره توافق هستهای ۲۰۱۵ اتخاذ کردهاند. آنها در این سالها همواره تاکید داشتند که برای ایران و دنیا بهترین گزینه ممکن، اجرای این توافق است. حتی فراتر از این، تاکید روسیه و چین بر لزوم همکاریهای بینالمللی دیگر ایران با دنیا و مجامع بینالمللی مانند پذیرش شروط FATF نیز یک موضع سابقهدار از سوی دو کشور است.
کما اینکه در سالهای اخیر بخش زیادی از همکاریهای اقتصادی چین با ایران تحت تاثیر مساله FATF یا تعطیل شده و یا بلاتکلیف مانده است.
نکته بیانیه پایانی دو کشور چین و روسیه برای ایران کاملا مشخص است؛ تعیین کنندگان، تنظیمگران و مجریان سیاست خارجی ایران باید به شکلی جدیتر و واقعبینانهتر حقایقی مانند برجام را دیده و درباره آن عمل کنند. این تناقضی بسیار جدی است که ما به عنوان جایگزین برجام و روابط متعادل با دنیا به دنبال اتک به روابط با دو کشوری باشیم که خود آنها احیاء برجام را به ما توصیه میکنند. بگذریم از اینکه خود این دو کشور دارای روابطی عادی و حتی جدی با غرب هستند. همین الان چین به عنوان بزرگترین رقیب اقتصادی_سیاسی آمریکا بیشترین سطح همکاریهای اقتصادی با این کشور را دارد.
هر چند نکته مهمتر این است که ضرورت نگاه منطقی به برجام و اینکه روابط با چین و روسیه به شکل فعلی نمیتواند خلاء کمبودهای ناشی از تحریم را برای ایران پر کند، موضوعی است که سالهاست عیان شده است.
کافی است که تاثیر آنی و کوتاهمدت آثار نهایی شدن توافق برجام در سال ۹۴ و ۹۵ بر اقتصاد ایران را با اثار فوری پیوستن به پیمان شانگهای را مقایسه کنیم. پیمانی که هنوز بعد از بیش از یک سال و نیم تقریبا هیچ اثر مشخصی از آن بر اقتصاد کشور روئت نشده.
سوال مهم این است که بیانیه مشترک چین و روسیه و تاکید آنها بر ضرورت احیاء برجام آیا مجموعه تعیینکنندگان و مجریان سیاست خارجی ایران را به این نتیجه خواهد رساند که احیاء برجام باید به شکلی ضروریتر در دستور کار قرار بگیرد و توصیههایی مانند نگاه به شرق در عالم واقعیت با آنچه که روی کاغذ تصور می کنیم، تفاوت دارند؟
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟