اما این موضوع تا چه حد صحت دارد؟ دو دانشمند علوم سیاسی پس از بررسی دادههای تاریخی سلطنت ملکهها، آن هم در طول شش قرن دریافتند که موضوع بسیار پیچیدهتر از اینهاست.
S.P. Harish و Oeindrila Dube، از محققان دانشگاه نیویورک در مقالهای به تحلیل سلطنت ۲۸ ملکه اروپایی در فاصله سالهای ۱۴۸۰ تا ۱۹۱۳ پرداخته و دریافتند که در دوران قدرتنمایی ملکهها، احتمال بروز جنگ، ۲۷ درصد بیشتر از زمانی بوده که یک پادشاه در مسند قدرت بوده است.
دوبه در این مقاله نوشت: «پیشفرض مردم این است که کشورهای تحتسلطه زنان، درگیریهای کمتری را متحمل میشوند. اما تحلیل روایات دوران حکومت ملکههای اروپا، واقعیت کاملاً متفاوتی را نمایان کرده است.»
جالب اینکه دوبه و هاریش فکر میکنند دلیل آنکه ملکهها در دوران حکومت خود نقش بیشتری در سیاستهای نظامی داشتهاند را میتوان با «تقسیم کار» آن دوران مورد بررسی قرار داد. نکتهای که خصوصاً در دوران ملکههایی که متأهل بودند بیشتر هم صدق میکرده است. چرا که در چنین دورانهایی ملکهها به مدیریت سیاست خارجی و سیاستهای جنگی میپرداختند؛ در حالیکه شوهرانشان دولت را مدیریت را میکردند (بحثهای مالیاتی و مسائل قضایی و...)
نظریهپردازان نیز ضمن تأیید موضوع گفتهاند که «تقسیم کار در دوران سلطنت ملکهها آنها را قادر میساخته که سیاستهای جنگی تهاجمیتری را دنبال کنند.»
از سوی دیگر آن گروه از پادشاهانی که تمایلی به تقسیمکردن وظایف با ملکههای حاکم نداشتند، به طور خاص وظایف نظامی و دولتی خود را با مشاوران نزدیک خود در میان میگذاشتهاند؛ نه با ملکه.
دوبه و هاریش استدلال میکنند که ممکن است این موضوعِ عدم تقارن به نحوه اتکای ملکهها به همسران مذکر و تکیه پادشاهان به همسران زن خویش برگردد؛ که باعث میشده ظرفیت نسبی سلطنتی ملکههای زن تقویت شده و مشارکت آنها در امور جنگی را تسهیل نماید.
دوبه و هاریش با اشاره به موارد بیشتری ازین دست گفتهاند:
«از آنجا که ملکهها اغلب همسران خود را مسئول امور رسمی دولتی میدانستهاند، سطنت آنها ظرفیت بیشتری را برای انجام امور جنگی ایجاب میکرده. تقسیم کاری که موجب میشده ملکهها زمان و منابع آزاد بیشتری را برای پرداختن به سیاستهای جنگی تهاجمیتر در اختیار داشته باشند.»
در مقابل پادشاهان نیز معمولاً تمایل کمتری به گماشتن همسران خویش در مناصب رسمی داشتند؛ منظور مناصبی است که باعث میشده زنان در اداره حکومت مداخله کنند.
این عدم تقارن در تقسیم کار همسران، در چندین حوزه نمود پیدا میکرده است. از آنجا که زنان به عنوان رئیس ارتش خدمت نمیکردند، ملکهها اغلب شوهران خود را به ایفای این نقشها میگماشتند؛ البته که پادشاهان، اقدامی مشابه را با ملکههای خویش انجام نمیدادند.
به عنوان مثال زمانی که دونا ماریا، ملکه دوم پرتغال در سال ۱۸۳۶ با شاهزاده آگوستوس فرانسیس آنتونی ازدواج کرد، در قرارداد ازدواجشان قید شد که او به عنوان فرمانده کل ارتش خدمت خواهد کرد.
شایان ذکر است مواقعی که شوهران ملکه، اداره امور دولتی را عهدهدار میشدهاند، موفقیت کشور بیشتر بوده است. نویسندگان در این مهم به فرانسیس استفان اشاره میکنند که در حالی سیستم اقتصادی اتریش را اصلاح کرده که همسرش ملکه ماریا ترزا، از این پول نقد برای تقویت ارتش بهره میبرده است.
به عبارت دیگر «حمایت از همسر» برای زوجهای سلطنتی موقعیتی بُرد-برد فراهم کرده و به ملکهها این امکان را میداد که نهتنها سرمایهگذاری بیشتری در امور جنگی داشته باشند، بلکه به نسبت همسالان تنها و مجرد خویش، موفقیتهای بیشتری نیز کسب نمایند.
(البته که ما در مورد زوجهای مدرن حرف میزنیم) چرا که دادههای کیفی نشان دادهاند که در اغلب موارد نیز ملکهها و پادشاهان با یکدیگر مخالفت بودند؛ و ملکهها به طرزی خشونتآمیز و بدون تأیید همسران خویش به میدان جنگ میرفتهاند.
وضعیت تأهل ملکهها در اینجا باعث ایجاد تفاوتهایی میشود. یعنی ملکههای متأهل، خاطرجمع از امور مملکتداری همسران خویش به مراتب بیش از ملکههای مجرد به امور کشورگشایی و تهاجم میاندیشیدهاند.
البته این تنها یک مقاله کاری بوده؛ بدین معنا که این احتمال وجود دارد دوبه و هاریش در ادامه تحقیقات خود در باب این موضوع، به کشفیات تازهای دست یابند.
اما پارهای دیگر از محققان نیز دریافتهاند که در طول ۵۰۰ سال اخیر، ملکهها بیش از فرمانرویان مرد، به جنگ پرداخته و قلمروهای خود را گسترش میدادند. شایان ذکر است که از الیزابت اول انگلستان تا ایزابل اول، بسیاری از بهیادماندنیترین فرمانروایان سراسر اروپا در طول ۵۰۰ سال گذشته را زنان تشکیل دادهاند.
تیمی از محققان دانشگاه شیکاگو، به بررسی حاکمان اروپایی در فواصل سالهال ۱۴۸۰ تا ۱۹۱۳ پرداختند. یافتههای این گروه نشان داد که ملکههای اروپا، ۲۷ درصد بیشتر از پادشاهان آنها احتمال جنگافروزی داشتند.
به عنوان مثال در دوران ایزابل اول کاستیا، و در سال ۱۴۷۶، اسپانیا، در مقام اولین ابرقدرت جهانی ظهور یافت؛ ظهوری که به مدت یکقرن، تسلط این کشور بر اروپا را موجب گردید. ملکه ایزابلا توانست یکتنه تواناییهای خود را به عنوان حاکمی قدرتمند به اثبات برساند.
شکست ناوگان اسپانیایی در سال ۱۵۸۸ به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای نظامی انگلستان شناخته میشود. دفاع درخشانی که در دوران او در مقابل تهاجمی چنین گسترده اتفاق افتاد، وجهه ملکه الیزابت اول را به مراتب قوت بخشیده و حس غرور و ملیگرایی انگلیسی را تقویت کرد.
بودیکا ملکه سلتیک قبیله ایسنی در آنگلیای شرقی امروز بود. او در سال ۶۰-۶۱ میلادی، رهبری شورشی علیه روم را بر عهده داشت. شورش روم باستان، شهرهای کامولودونوم، لوندینیم، و ورولامیوم را به ویرانه تبدیل کرده و بیش از ۸۰ هزار شهروند رومی بریتانیا را به کام مرگ کشاند.
کاترین دوم که اغلب او را کاترین کبیر نیز مینامند، در سال ۱۷۶۲ امپراتور روسیه شد. تحت رهبری او، روسیه توانست به پیروی از اروپای غربی، قلمروهای خود را گسترش بخشیده و مدرن شود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟