به گزارش فراز، مصطفی میرسلیم، نماینده مجلس در اظهارنظری گفته است که «کسی که به پراید توهین میکند، به مردم ما، به مهندسان ما، به فناوران ما توهین میکند. این یک توهین ملی است.» سوال مهم اما این است که «پراید» اساسا چه ربطی به حیثیت صنعت کشور دارد؟
بعید نیست نماینده تهران به اعتبار سالها تولید مستمر این ماشین در کشور، اصل پراید را یک پدیده صنعتی ایرانی دانسته. اما ماجرا کاملا برعکس است؛ پراید اگر یک وجه نمادین در ایران داشته باشد، آن وجه نمادین چیزی جز عقب ماندگی پیاپی صنعتی کشور نیست. پراید نه توسط ایرانیها طراحی شد، نه توسط ایرانیها به تولید اولیه رسید و نه ارتقاء یافت. تنها کاری که صنعت ایران با این خودرو کرد، چیزی جز سالها تولید مستمر و بدون توسعه و ارتقاء این خودرو نبود.
پراید حتی آنطور که در نظر عموم مردم به نظر می رسد یک محصول کرهای هم نیست. این خودرو حاصل سفارش آمریکاییها و طراحی ژاپنیهاست. برای اولین بار شرکت فورد در سال ۱۹۸۵ یعنی ۳۷ سال پیش تمایل به ساخت یک خودروی هاچ بک سبک و کوچک پیدا کرد. آن زمان این کمپانی آمریکایی مالک یک سوم سهام شرکت ژاپنی مزدا بود و سفارش طراحی و تولید محصول جدید را به مزدا داد.
یک سال بعد هم شرکت مزدا سفارش آمریکایی را با تولید یک خودروی کوچک ۲ در پاسخ داد. نام این خودرو مزدا ۱۲۱ گذاشته شد اما در آمریکا به نام «فورد فستیوا» به بازار عرضه شد. پراید امروزی ایرانیها در واقع اولین نمونه از سری پر طرفدار «فورد فستیوا» بوده.
بازار آمریکا اما خیلی زود این ماشین جدید را پس زد و آپدیتهای تازه آن هم نتوانست سلیقه آمریکاییهایی که متمایل به خودروهای عضلانی بودند را جلب کند. بدین ترتیب در سال ۱۹۹۱، یعنی ۳۳ سال پیش داستان پراید امروز و فورد فستیوای آن روز در آمریکا با شکست به سر رسید.
در ژاپن اما تولید و عرضه مزدا ۱۲۱ یا همین پرایدی که امروز میشناسیم، ادامه داشت. اما داستان اینکه چطور پای مزدا ۱۲۱ به کره کشیده شد در همین سالها و قبل از شکست این خودرو در بازار آمریکا رخ داده بود.
شرکت خودروسازی فورد به موازات مالکیت سی درصد سهام مزدا، سرپرستی ومالکیت سهام کیاموتورز کره جنوبی را هم در اختیار داشت. درست بود که مزدا ۱۲۱ یا همان فورد فستیوا در آمریکا عرضه موفقی نداشت اما بازار شرق آسیا در آن سالها واکنش متفاوتی به این محصول نشان داده بود. به همین دلیل هم شرکت فورد در سال ۱۹۸۷ به این نتیجه رسید که بهتر است پای مزدا ۱۲۱ را به کره جنوبی هم باز کند. محصول کوچک و جمع جور مزدا حالا با وورد به کره جنوبی سومین نام را در بازار تجاری پیدا کرد. نامی که حالا بیش از همه ملتها برای ایرانیها آشنا به نظر میرسد؛ «کیا پراید».
سال ۱۹۹۲ یا همان ۱۳۷۳ شمسی شرکت سایپا با کیاموتورز کره بر سر مونتاژ این خودرو با همین نام انگلیسی در ایران به توافق رسید و پراید وارد خیابانهای کشورمان شد. هر چند در سال ۱۳۸۰ تلاش شد تا این خودرو با دو نام نسیم برای نوع هاچ بک و صبا برای نوع سدان در بازار عرضه شود اما این تلاش برای تغییر نام پراید در ایران بی نتیجه بود.
نکته اینجاست که پراید تا سال ۱۳۸۴ یعنی ۱۱ سال بعد از ورود به ایران با لوگوی «کیا موتورز» کره به بازار عرضه میشد.
در این سالها بیاهمیتترین تلاش ناکام برای ایجاد تغییر در پراید همین تلاش برای تغییر نام این محصول بوده. چرا که مهمتر از آن بارها و بارها تلاشهایی برای ارتقاء و تغییر کیفیت این خودرو صورت گرفت که تقریبا همگی آنها منجر به شکست شد. از تولید پراید استیشن در سال ۱۳۷۹ گرفته تا تولید پراید وانت در سال ۱۳۹۲.
شرکت سایپا سالها تلاش کرد تا تغییراتی قابل ملاحظه در این خودرو ایجاد کند که بتواند قدری بیش از وضع موجود رضایت مشتری را برآورده سازد. اما این تغییرات هیچگاه بیتر از تغییر در شکل چراغ ها یا اصلاح سیستم فرمان ماشین و این دست چیزها نبوده.
حالا در حالی که ایرانیها همچنان همان خودروی طراحی سال ۱۹۸۵ مزدای ژاپن را سوار میشوند، مدلهای کاملا پیشرفته و ارتقاء یافته فورد فستیوا و مزدا ۱۲۱ که در واقع خودروهای صد در صد متفاوتی نسبت به پرایدهای اولیه بودند هم نزدیک دو دهه است که تولید نمیشوند و از رده خارج شدهاند.
حالا وقتی میخواهیم منصفانه وضعیت را ببینیم آیا یک خودرو با این سابقه و تاریخچه را باید متر و معیار حیثیت تولید ملی کشور دانست. خودرویی که نه طراحی آن و نه تولید اولیهاش ربطی به صنعت کشور داشته. بدتر اینکه در ۳۰ سال زمان مونتاژ و تولید آن در کشور هم هیچ ارتقاء کیفی خاصی در آن داده نشده است. حتی نام این خودرو هم ایرانی نیست؛ پراید یا همان Pride که در زبان انگلیسی معنایش میشود «غرور». یعنی همان چیزی که در سالهای متمادی تولید این خودروی از رده خارج در ایران دیده نمیشود.
خلاصه ماجرا باید گفت اگر حیثیت صنعت ملی ایران به پراید بسته باشد، وای به حال این حیثیت و این تولید ملی.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟