آذر ابراهیمیان
امروزه گشت ارشاد همان کلید واژهای است که با شنیدن نامش ذهنها به یاد مهسا و روزهای تلخ بعد مهسا میافتد؛ حالا این گشت بعد از ۱۰ ماه به خیابانها بازگشته است.
به گزارش روزنامه اینترنتی «فراز» ۲۲ شهریور سال گذشته پلیس امنیت اخلاقی«گشت ارشاد»، در نزدیکی ایستگاه متروی شهید حقانی تهران، دختری ۲۲ ساله که همراه برادرش بود را بازداشت وعازم ساختمان وزرا کرد. سرانجام ۲۵ شهریور شد آنچه نباید میشد.
کمتر از ۷ ماه دو خبر از تعطیلی و آغاز به کار گشت ارشاد از سوی مقامات مسئول کشوری عنوان شده است. ۱۲ آذرماه سال قبل دادستان کل کشور درباره تعطیلی گشت ارشاد گفته بود: «گشت ارشاد از همان جایی که در گذشته تأسیس شد از همانجا نیز تعطیل شد.» بعد از سخنان دادستانی نقدهای زیادی به گشت ارشاد شد.
۱۵ آذرماه سال گذشته کنعانی مقدم، عضو سابق ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر با انتقاد از شیوه اجرایی گشت ارشاد به فرارو میگوید: «شیوه اجرای طرح گشت ارشاد مشکلات بسیاری داشت. ما از همان روزهای اول هم در ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر بارها به این مسئله اشاره کردیم که نوع اجرای طرح گشت ارشاد ایراداتی دارد و این قطعاً مشکلساز خواهد شد. زیرا به طور کلی از همان روز اول بحث احیای امر به معروف به معنی یک حرکت فرهنگی مطرح بود. اینکه حالا جرم انگاری شود و قانون را به گونهای درباره افراد بدحجاب اجرا کنیم، هیچ وقت مورد نظر نبود. اما متاسفانه این انحراف از ایده نخست، هزینههای زیادی برای کشور ایجاد کرد و موجب شد برخی به عنوان یک اعتراض سیاسی و یک نافرمانی مدنی، دست به کشف حجاب بزنند.»
اما حالا ۲۵ تیرماه سال جاری سخنگوی فراجا آغاز به کار مجدد آن را اعلام کرد. شنیدن این خبر از زبان سخنگوی فراجا کمک میکند تا گشت ارشاد با سروصدا و جلب توجه همگان بازگردد.
حالا خبرگزاری تسنیم مدعی شده در طرح جدید پلیس درمورد حجاب، به هیچ عنوان «ونهای گشت ارشاد» به خیابانها برنمیگردند و هیچ خودرویی با «بغلنویسی گشت ارشاد» در خیابانها دیده نخواهد شد. تمامی ماموران پلیس شرکت کننده در این طرح به دوربین البسه مجهز خواهند بود و در صورت نداشتن دوربین البسه از دوربینهای دیگر برای ثبت و ضبط صحنه (مستندسازی) استفاده خواهند کرد تا در صورت نیاز از این فیلمها استفاده شود.
خبرنگار«فراز» برای دیدن و شنیدن خبر بازگشت گشت ارشاد و نحوه برخود آنها با مردم به ایستگاههای مترو و مکانهای پر تردد سر میزند.
آنچه واضح است گشت بازگشته. ورودی و خروجی برخی از ایستگاههای مترو گشت ایستاده و برخی نه.
اگر چند باری با مترو رفت و آمد کرده باشید میدانید که بعضی از ایستگاهها بخاطر چند شاخه شدن، خیلی شلوغ است. ایستگاههایی مثل میدان ولیعصر، شهدای هفتم تیر، شهید بهشتی، دروازه دولت و غیره. البته ایستگاههای هم هست که بخاطر موقعیتهای کاری یا دانشگاهی که دارد شلوغ میشوند مثل میدان آزادی، میدان تجریش، میدان انقلاب.
ایستگاه شهید بهشتی از مترو پیاده میشوم روی صندلیها زرد کنار دخترعینکی جوانی مینشینم. سر حرف را باز میکنم تا از زبان او بشنوم که نحوه برخورد گشت ارشاد چگونه است؟ میگوید «فعلا با مردم کاری ندارند. این ایستگاه به پاستور نزدیک است برای همین اینجا همیشه گشت هست ولی کسی کاری ندارد.» میپرسم حتی اگر شال بیافتد و موهای زنان دیده شود؟ جواب میدهد: «اصلا کاری ندارند مگر اینکه بعدا بخواهند مانع شوند. الان که دیگه این شال برای کسی مهم نیست باید دیوانه باشند که دوباره بیجهت به مردم گیر بدهند.»
زنی با موهای مشکی در ایستگاه دکتر شریعتی سوار قطار میشود. از گشت ارشاد میپرسم که بیرون مترو بود یا نه؟ زن عینک آفتابی خود را روی سر میان انبوه موهای مشکی میگذارد و میگوید: نه. چشمهایش را میبندد و سری میچرخاند، گویی با همین یک چرخش سر میخواهد در کوتاهترین زمان بیشترین حس خود را نمایان کند. دوباره حرف اولش را بازگو میکند اما این بار تکمیل شده «شنیدم که گشت ارشاد برگشته ولی اینجا خبری نیست.»
از این واگن به واگن بعدی میروم. آنجا دختری کیفاش را کنار خود روی صندلی گذاشته میبیند قصد نشستن دارم کیف را برمیدارد. همین بهانه میشود برای گفتوگو. میگوید من از مترو قائم آمدم آنجا خبری از حضور گشت ارشاد یا آن ونهای... نیست.
قطار به آخر خط میرسد. ایستگاه تجریش، جلوی مترو خبری از گشت نیست. با شناخت قبلی خود به طرف امامزاده صالح و بعد به میدان قدس میروم. یک ماشین تویتا سفید با ۵ موتور ایستاده، سربازها روی نیمکت کنار پیادهرو زیر آفتاب نشستهاند و افسران درجهدار کنار دکه پلیس زیرسایه درختها. نیم ساعتی مینشینم و به رهگذار چشم میدوزم. زنان و دختران زیادی در حال رفتوآمد هستن. عدهای با چادر، عدهای یا مانتو و شال و عدهای بدون روسری. همه چیز مثل هفته قبل یا ماه قبل است. انگار نه مردم گشت را میبینند و نه گشت مردم را...
در برگشت از تجریش با دختر کارمندی که مغنه به سر داشت حرف میزنم. از حجاب اجباری انتقاد میکند. گوشه مغنعه را میگیرد و تکان میدهد: «در این هوای گرم اداره ما را مجبور میکند تا این را سر کنیم. چطوری میشود به اینها فهماند که هوا گرم شده و توان تحمل نداریم...»
به در خروجی مترو ولیعصر میرسم نیروهای گشت ارشاد کنار و روبروی مترو ایستادهاند. میان ولیعصرهم مثل تجریش است. زنان جا نمیخورند انگار لباس های سبز را نمیبینند. با چند نفری گفتوگو میکنم. خانمی با لباس فرم تعریف میکند: «اینا از صبح اینجا هستند با عابران کاری ندارند اما جلوی موتورهایی که ترکنشین بیجباب دارند را میگیرند.» روبرویم دو خودروی نیسان ایستاده که روی هر کدام حداقل ۶ موتور توقیف شده، هست.
با خانم دیگری که به سراغم میآید و از من درخواست پر کردن پرسش نامه دارد، هم کلام میشود. با صدای آرام طوری که کسی نشنود میگوید: «صبح به یک خانوم گیر دادند حالا چه میگفتند که من نشنیدم اما خانم با صدای بلند داد میزد شما کاری از دستتون برمیاد برید سراغ اقتصاد مملکت. اینها را گفت و بعد رفت...»
در گفتو گوهای چند جملهی من با عابران پیاده مردم رهگذران اشاره میشود به چهارراه ولیعصر. پیاده میرومبه طرف چهارراه. بیشتر از هر جایی گشت ایستاده. انگار که منتظر کسی باشم به اطراف با دقت نگاه میکنم. کسی با زنانی که شال از روی سرشان افتاده کاری ندارد و حرفی نمیزند. چند متری را پیاده میروم تا طرف دیگر خیایان برسم. فروشنده کنار خیابان میگوید: «امروز خبری نیست به کسی هم کاری ندارند اما دیروز یک خانم کنار نیروهای گشت مرد بود که با بعضیها حرف میزد اما گشتهای مرد با دوربین فیلم برداری میکردند...»
به مترو برمیگردم و با خانم جوانی که فروشنده است حرف میزنم. حرفهای او شبیه مرد فروشنده بیرون مترو است. میگوید «انگار فقط فیلم برداری میکنند و مثل سابق کسی رو دستگیر نمیکنند.»
ادامه راه میرسم به میدان آزادی، اینجا هم خبری از حضور گشت ارشاد نیست مثل ایستگاه مصلی امام خمینی، خواجه عبدالله انصاری و سرسبز. مردم با همان حجاب اختیاری در حال تردد هستند. چادری، مانتویی با روسری یا...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟