سیده آمنه موسوی
«انتقادات تند کمال خرازی و حسین امیرعبدالهیان نسبت به روسها به دلیل حمایت مسکو از موضع ابوظبی نسیت به جزایر سه گانه نبود. بلکه به جهت اظهارات لاوروف در اجلاس «آ سه آن» بود که ضمن ابراز نارضایتی روسیه از دیدار محرمانه مقامات ایرانی و آمریکایی، تلویحا گفته بود که واشنگتن سر تهران کلاه می گذارد». رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل حوزه بین الملل با بیان این مطلب می افزاید:« مقامات کشورمان در همان بدو انتشار بیانیه مشترک روسیه با اعراب حتی از ذکر نام روسیه در محکومیت اقدام صورت گرفته نیز خودداری کرده بودند».
طی هفتههای اخیر ما شاهد موضعگیری روسها در رابطه با جزایر سهگانه ایرانی در قالب انتشار بیانیه مشترک با شورای همکاری خلیچ فارس بودیم. البته با وجود اینکه در بدو انتشار خبر اعلام حمایت مسکو از موضع ابوظبی در مورد جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک، مقامات کشورمان ترجیح دادند بدون اشاره به نام روسیه این اعلان حمایت را محکوم کنند اما اندکی بعد کمال خرازی، وزیرخارجه اسبق و پس از آن حسین امیرعبدالهیان، وزیرخارجه کنونی کشورمان واکنشهایی نسبت به این موضوع ابراز داشتند. دیدگاهتان در رابطه با سیاست روسها در حمایت از موضع امارات و همچنین واکنش مقامات کشورمان نسبت به این موضوع چیست؟
روسیه پیش از بروز جنگ اوکراین دیپلماسی حساب شدهای را برای افزایش حضور این کشور در منطقه خاورمیانه در دستور کار خود قرار داده بود. تحلیل استراتژیستهای روس این بود که آمریکا در حال کاهش حضور نظامی خود در منطقه است و علاوه براین دچار یک اختلاف داخلی در مورد ادامه حضور این کشور در خاورمیانه نیز هست بنابراین فرصت مغتنمی برای مسکو نسبت به برجسته کردن حضور خود در منطقه خاورمیانه است. در همین راستا اقدامات زیادی هم انجام داد و با تمامی کشورهای این منطقه اعم از ایران، عربستان، اسرائیل، ترکیه، امارات، الجزایر و مصر روابط بسیار حسنهای داشت. حتی قرار بود که سوخو۳۵ را نیز به مصریها بفروشد. یعنی به نظر من دیپلماسی برنامهریزی شدهای داشت و تلاش میکرد تا حضور خود در منطقه خاورمیانه را گسترش دهد تا بعد از آمریکا، بازیگر اصلی در این منطقه باشد. با توجه به خروج آمریکا از افعانستان و نزدیکی جغرافیایی روسیه به منطقه خاورمیانه و همچنین با توجه به حضور نظامی و پایگاههایی که در سوریه داشت این امکان در اختیار روسیه قرار گرفت تا بعد از کاهش و تعدیل و بازتعریف حضور آمریکا در معادلات منطقه خاورمیانه و به تعبیر دیگر تمرکز آمریکا برای مهار فعالیت چین در آسیاپاسفیک، روسیه بتواند به بازیگر مهمی در خاورمیانه تبدیل شود اما بروز جنگ اوکراین در واقع این روند را مختل کرد. ابتدا با اروپا درگیر شد بعد هم محاسباتش آنطور که فکر میکرد پیش نرفت. مقاومت اوکراین بیش از اندازه بود، انسجام درونی ناتو و کشورهای لیبرال دموکراسی ثروتمند بیش از آن چیزی بود که روسیه پیشبینی کرده بود و همین اواخر هم که داستان «یوگنی پریگوژین» مطرح شد. بنابراین یک خللی در پیشبرد سیاستهای روسیه نسبت به دستیابی به اهداف از پیش تعیین شدهاش ایجاد شد. اما از همان آغاز جنگ اوکراین تا حالا چه اتفاقی افتاده است؟ چین پس از وساطتی که میان ایران و عربستان انجام داد به صورت غیر منتظرهای وارد منطقه شد و به رغم اینکه روسها سکوت کردند اما شاید انتظار داشتند ایران این امتیاز( برقراری ارتباط مجدد با سعودیها) را به روسها ارائه دهد. بعد هم فراموش نکنیم که روسیه در ۲۰۱۹ طرح صلح در خلیج فارس را مطرح کرد و از ایران نیز خواست که در اجرای آن طرح مشارکت داشته باشد.
**طرحی که از سوی آقای روحانی رد شد؟
بله همان طرح دوستی خلیج فارس است. بنابراین روسیه به واسطه جنگ اوکراین هم از ادامه پیگیری سیاست خود در منطقه خاورمیانه باز ماند و هم اینکه شاهد یک اتفاق پیشبینی نشده مبنی بر افزایش حضور چین در منطقه بود. چینی که به لحاظ اقتصادی قدرتمندتر از روسیه است و میتواند فضا را برای روسیه تنگ ترکند. در این میان مذاکرات ایران و آمریکا نیز صورت گرفت. یعنی هم مسأله چین و هم مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا، به نوعی موجبات نارضایتی روسها را فراهم آورد. هر چند که مسکو تلاش میکند به دلیل جنگ اوکراین و ملاحظاتی که نسبت به ایران داشت از برجسته کردن این موضوع پرهیز کند اما وقایع هفتههای اخیر که با شورش «واگنر» همراه بود موجب شد تا اختلافات به صحنه علنی کشیده شود.
**موضعگیری روسها در رابطه با جزایز سهگانه را چگونه ارزیابی میکنید؟
از دیدگاه بنده این موضوع بیشباهت به مسأله چین نیست. اگر به موضعگیریهای کارشناسان روسی و چینی مراجه کنید میبینید که میگویند هیچ سقفی برای گسترش همکاریهای پکن و مسکو وجود ندارد؛ این موضوع در المپیک زمستانی ۲۰۲۰ و همزمان با سفر پوتین به چین نیزاعلام شد. در بهار سال جاری نیز که «شی جین پینگ» به روسیه سفر کرد مجدداً بر همین سیاست تأکید شد. این مضوع بدان معنا است که از دیدگاه سیاستمداران روسی و چینی مناسبات دو کشور در بالاترین سطح قرار دارد. اما اگر به دیدگاههای همین تحلیلگران روسی و چینی نسبت به شفافیت مقوله «شراکت استراتژیک» مراجعه کنیم میبینیم که مفهوم آن مانند سیاست «اتحاد استراتژیک» در غرب و میان اعضای ناتو نیست. یعنی روسیه و چین علی رغم اینکه خودشان را متحد استراتژیک میدانند اما معتقد نیستند که باید در همه موارد از یکدیگر حمایت کنند. این برداشت در مورد روابط روسیه با کشورهای دیگر و همینطور چین با کشورهای دیگر نیز صادق است. یعنی درک روسیه از اتحاد استراتژیک با ایران به این معنا نیست که در همه موارد باید از ایران حمایت و یا از موضع ما پشتیبانی کند. آنها قائل به استفلال عمل خودشان هستند؛ فرهنگ استراتژیک روسیه و چین این است که قدرت بیشتر این حق را به تو میدهد تا از قدرت استراتژیکت استفاده کن. رفتار چین با ویتنام، کامبوج و یا فلیپین به همین شکل است. مثلاً چین با به تملک درآوردن برخی از جزایر فلیپین، ویتنام و کامبوج و فعالیتهای نظامی در جزایر مذکور به این کشورها اجازه نمیدهد تا در آنها ماهیگیری کنند. یا رفتار روسیه با کشورهای پیرامون آن مانند قراقستان، ارمنستان، مناطق روس تبارهای لتونی و استونی تا اوکراین که روسیه این کشور را بخشی از خاک خود میداند را ملاحظه کنید. براساس منطق حاکم برفرهنگ سیاسی و استراتژیک این کشورها، اصولاً چین وروسیه نوعی حقانیت برای قدرت قائل هستند.
یعنی قدرت و زور مقدم بر حقوق متقابل و قوانین و مقررات است. یعنی اگر شما از قدرت برخودار باشید میتوانید مقررات را زیر پا بگذارید. براساس همین منطق است که میگویند ما از قدرت بیشتری برخودار هستیم و ایران هم نمیتواند اعتراض کند. ما قصد خاصی از موضعگیری نسبت به جزایر سهگانه نداشتیم. ما هم با ایران رابطه داریم و هم اعراب و قصد دخالت در امور داخلیشان را هم نداریم اما در عین حال زمانیکه از آنها سووال میشود منظور شما از انتشار بیانیه مشترکتان با اعراب نقض تمامیت ارضی ایران است میگویند خیر ما در سازمان ملل اعلام کردهایم که اصل حاکمیت دولتها و اصل عدم مداخله است.
** با این حساب باید از موضع آقای خرازی استقبال کنند
موضوع دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم همین امر است. ببنید پس از انتشار بیانیه شورای همکاری خلیج فارس و روسیه، ایران موضع چندان تندی را ارائه نکرد. وزیرخارجه توئیتی زد که لحن چندان تند و تیزی نداشت و در این توئیت اشارهای هم به نام روسیه نشده بود. اما در همان زمان، اتفاقی افتاد که در ایران چندان به آن توجه نشد. لاوروف وزیرخارجه روسیه در اجلاس وزرای خارجه «آ سه آن» در بالی اندونزی مصاحبهای در رابطه با برجام انجام داد و در این مصاحبه اظهار داشت که شرایط برای احیای برجام مهیا نیست و در حال حاضر احیای این توافق غیرواقعبینانه است. اما در لفافه به دو موضوع دیگر هم اشاره کرد که از دیدگاه بنده بسیار مهم بود. ابتدا این موضوع را بیان کرد که «ایران در حال انجام مذاکرات محرمانهای با آمریکا است که ما نیز از آن اطلاع داریم اما این مذاکرات ارتباطی به احیای برجام ندارد» و نکته مهمتری که موجبات ناخشنودی ایران را فراهم آورد این بود که لاوروف گفت: «این مذاکرات خروجی ندارد و آمریکاییها به دنبال گرفتن امتیاز بیشتری از ایران هستند». یعنی تلویحاً گفت که آمریکاییها ممکن است سر ایران را کلاه بگذارند و به زبان دیپلماسی از ایران خواست که این مذاکرات را متوقف کند. به نظر من اینجا بود که آقایانامیرعبدالهیان و خرازی واکنشهای تندی از خود نشان دادند. یعنی به نظر میرسد این نارضایتی در این مقطع در کاخ کرملین وجود داشت که از سوی لاوروف علنی شد. از سوی دیگر چرا ایران احساس کرد باید واکنش تندی نشان دهد؟ معتقدم که علاوه بر اظهارات لاوروف، موضوع پریگوژین و آشوبی که رخ داد موجب تغییر برداشت کشورهای مختلف از جمله ایران نسبت به روسیه شد؛ پیش از آن برداشتها از روسیه این بود که این کشور تحت کنترل پوتین قرار دارد و امکان سرکشی در این کشور وجود ندارد اما طی بیست و چهار ساعت به قول یکی از خبرنگارها روسیه شبیه به سودان شد؛ با وجود اینکه اتفاق کوتاه مدتی بود اما اثر عمیقی در بَرداشت تصمیمگیران ایرانی نسبت به روسیه داشت. در هند و ترکیه هم اوضاع به همین شکل بود. یعنی شک نکنید در اظهارات اردوغان که اعلام کرد اوکراین باید به عضویت ناتو درآید شورش واگنر تأثیر داشت. میخواهم به شما اینطور بگویم که کشورهایی که به نام آنها اشاره شد به این جمعبندی رسیدهاند که روسیه دیگر از قدرت مستحکمی برخودار نیست و کنترل روسیه در دستان پوتین قرار ندارد. علاوه براین میزان اختلافات داخلی این کشور به اندازهای زیاد است که به بیرون هم درز کرده است. بنابراین مسأله به این سادگی نیست. ایران با اهتمام به این موضوع پس از اظهارنظر وزیرخارجه روسیه، تصمیم گرفت تا موضعگیریهای صریحتری داشته باشد. یعنی مسأله واگنر و اظهارات لاوورف موجب واکنش آقایان خرازی وامیرعبداالهیان شد. این امر هم به این جهت بود که حلقه تصمیمگیران سیاست خارجی کشور به این نتیجه رسیدند که باید موضع تندتری نسبت به این مسأله نشان دهند. حتی تندتر از واکنشی که نسبت به چین داشتند. اگر به خاطر داشته باشید ما نسبت به موضعگیری چینیها در مورد جزایر سهگانه ایرانی هم واکنش داشتیم اما واکنشی به مراتب ملایمتر. واکنش اولیه مقامات ایرانی نسبت به بیانیه مشترک روسیه و شورای همکاری خلیج فارس نیز آرام بود اما تندتر شدن موضعگیریهای بعدی به همان دلایلی است که به آنها اشاره کردم.
**اظهارات شما جای بسی تامل دارد چرا که برداشتها در ایران این بود که اظهارات آقایان کمال خرازی وامیرعبدالهیان به جهت ناخشنودی از انتشار بیانیه مشترک روسها و اعراب بود اما شما تأکید میکنید که گفتههای رئیس شورای روابط خارجی کشور و وزیرخارجه به جهت نارضایتی از اظهارات وزیرخارجه روسیه نسبت به مذاکرات محرمانه با آمریکا بیان شده است.
درست است.
**بازیهای روسها نیز با ایران جای بسی تامل دارد. در ساخت و بهرهبرداری از نیروگاه اتمی بوشهر ما سالها با بدقولی روسها مواجه بودیم. برای برخوداری از سامانه دفاعی اس ۳۰۰، پس از اینکه سامانه اس ۴۰۰ را در اختیار هندیها قرار گرفت تازه به قولشان نسبت به ایران عمل کردند. حالا هم با وجود وعدههای فراوان در زمینه ارائه سوخو ۳۵ به ایران مجدداً از اجرای آن سرباز میزنند.
اولاً باید این واقعیت را بپذیریم که روابط ایران و روسیه بیشتر از اینکه جنبه ایجابی داشته باشد جنبه سلبی دارد. یعنی بیشتر از اینکه حب این دو کشور به یکدیگر مبنای برقراری رابطه باشد به جهت بغضی است که هر دو کشور نسبت به آمریکا دارند. معمولاً روابطی که حالت سلبی دارند استراتژیک نیستند و تا زمانی که دشمن مشترک وجود دارد این روابط هم برقرار هستند. البته در ۳۰ سال گذشته ایران تلاش کرده است تا جنبه ایجابی برای این روابط پیدا کند و این جنبه ایجابی خرید تجهیزات و ادوات نظامی از روسیه بوده است. نظیر کاری که هند با روسیه میکند؛ غربیها از فروش سلاح به هند سرباز میزنند. این کشور هم با چین و پاکستان مشکل سرزمینی دارد بنابراین مجبور است تجهیزات دفاعی و نظامی خود را از روسیه بخرد و تقریباً ۸۰ درصد تجهیزات دفاعی هند از روسیه تأمین میشود. این در شرایطی است که اروپا و آمریکا با ملاحظات حقوق بشری و موارد دیگر از فروش سلاح به هند خودداری میکنند. این موضوع در رابطه با ایران نیز صادق است. نخستین جرقه خرید تجهیزات از روسیه در زمان مرحوم هاشمیزده شد؛ در آن زمان کشورهار غربی از فروش سلاح به ایران خودداری میکردند. حتی آمریکا، ایران را تحریم نیز کرده بود. کشورمان نیز جنگ هشت سالهای را پشت سر گذاشته بود و نیازمند خرید تجهیزات دفاعی بود. بنابراین به روسیه رو آورد و روسیه نیز از این فرصت استفاده کرد. منظورم این است با وجود اینکه روابط دو کشور از ابتدا جنبه سلبی داشت اما آنها تلاش کردند تا به آن جنبه ایجابی نیز بدهند. اما در این میان چه اتفاقی افتاد؟ در دورههایی که روسیه به غرب نزدیک میشد این روابط ضعیفتر بود. این روند در قطعنامههایی که از سال ۲۰۰۸ منتشر شد یعنی قطعنامه ۱۹۲۹ و قطعنامههای پس از آن وهمچنین بیانیه ۱۹۶۹ دیده میشود. روسیه در دوره حضور مشترک مدودف و پوتین در قدرت روابط بسیار خوبی با غرب داشت و به قطعنامههای اروپا و آمریکا علیه ایران رای مثبت میداد. بنابراین متغییری چون «غرب» عامل تعیینکنندهای در روابط ایران با روسیه به شمار میرود. هر گاه ایران و روسیه سطح روابطشان با کشورعای غربی ارتقا پیدا کرد به طبع آن روابط این دو کشور تنزل پیدا میکند. روسیه نسبت به روابط ایران با غرب حساس و نگران است. در حلقه استراتژیستهای روس این باور وجود دارد که ایران در نهایت غرب را به روسیه ترجیح میدهد. بنابراین هر شکل از مذاکره ایران با غرب که روسیه در ان نقشی نداشته باشد مسکو را نگران میکند. همین حالا نیز روسیه از این موضوع نگران است که ایران، این کشور را دور بزند در حالیکه روسیه پس از یازدهم سپتامبر و صدور قطعنامههای متعدد سازمان ملل که از سال ۲۰۰۸ به بعد رخ داد همین سیاست را در قبال ایران در پیش گرفت. یعنی در شورای امنیت با همکاری اروپا و آمریکا علیه ایران قطعنامه صادر میکرد و زمانیکه با اعتراض مقامات ایرانی روبرو میشدند میگفت که من این قطعنامهها را تعدیل و به نفع ایران اقدام کردهام. میخواهم در پاسخ به سووال شما که پرسیدید آیا روسها ما را بازی میدهند بگویم که نه روسها بلکه ایرانیها نیز در نهایت اینطور احساس میکنند که روابطشان با مسکو متأثر از روابط غرب با این کشور است و هنوز نتوانستهاند جدای از مسأله غرب و بُعد سلبی، به روابطشان یک بُعد ایجابی بدهند. البته شما در روابطتان با یک کشور به فناوری پیشرفته، روابط دیپلماتیک ( سیاسی) و البته تجارت نیاز دارید اما واقعیت این است که روسیه در زمینه فنآوری کشور ضعیفی است. پولی هم در بساط ندارد. امکان اجرای قراردادهایش را هم ندارد مانند قرارداد کریدور شمال به جنوب که بیست سال است نتوانسته است آن را اجرایی کند. یعنی حتی ۱۰ درصد از توافقات به عمل امده با ایران را اجرا نکرده است. برخلاف کشور چین که قرارداد کمتری را امضا میکند اما همانها را نیز با سرعت به مرحله اجرا میرساند چرا که علاوه بر اراده از منابع مالی کافی نیز برخودار است. میخواهم بگویم روسیه در واقع نتوانسته است در ورای روابط نظامی، روابط متکی بر موضوعات اقتصادی و فنآوری و تجاری با ایران داشته باشد. از سوی دیگر در حوزه انرژی نیز رقیب ما محسوب میشود؛ برگ برنده روسیه در ارتباط با کشورها یکی تسلیحات است و دیگری انرژی که ایران به دومی نیازی ندارد. حتی موضوع تسلیحات نیز یک بُعد از موضوعات موردنظر ایران در حوزه سیاست خارجی را در بر میگیرد و همه ماجرا نیست. میخواهم بگویم به رغم روابط نزدیک ۳۰ ساله دو کشور اما همانطور که مشاهده کردیم زمانی که مسأله غرب پیش میآید روابط دو کشور دچار نوسان میشود.
**گفته میشود به جهت موقعیت ژئوپولوتیک ایران در منطقه و جهان، کشورمان دارای یک تنهایی تاریخی است و هیچگاه نمیتواند دوست و همپیمانی داشته باشد.
من این موضوع را نمیپذیرم. مباحثی نظیر تنهایی استراتژیک موضوعاتی هستند که مباحث پیرامون آن در آمریکا، مصر، هند و حتی ترکیه نیز شنیده میشود. به آن استثناگرایی در سیاست خارجی میگویند. یک دورهای هندیها میگفتند ما «دولت تمدنی» و استثنا هستیم. روسها هم در این مورد مدعی هستند. تنهایی استراتژیک یک موضوع ذاتی است. سیاست بینالملل که یک امر ذاتی نیست. شما به ویتنام بنگرید چند سال با آمریکا جنگید و تا چه اندازه کُشته داد. حالا این کشور یکی از کشورهای نزدیک به آمریکا در آسیا محسوب میشود. اخیراً هم از یک ناو آمریکایی دعوت کرده است که در سواحل این کشور پهلو بگیرد. یا سفری که آنتونی بلینکن وزیرخارجه آمریکا درهمین اواخر به ویتنام داشت. اینکه همچنان بخواهیم بر موضوع تنهایی استراتژیک ایران پافشاری کنیم را هم ناشی از عدم امکان تعامل با دنیا میدانیم. قبله عالم پنداشتن ما است. مصر هم همین شرایط را دارد. ترکیه نیز داشت. ترکیه که تا دروازههای وین رفته بود. میخواهم بگوییم ما استثنا نیستیم. چرا فکر میکنید فرهنگ ما به گونهای است که نمیتوانیم با کشور دیگری همکاری داشته باشیم؟ مگر ژاپنیها امپراتوری نداشتند؟ مگر در واقع «پرل هاربر» تعداد زیادی آمریکایی کشته نشدند؟ اما همین کشور در حال حاضر دارای یک همکاری استراتژیک با آمریکا است. ما اگر از اطرافمان غافل شده و در موضوعاتایده الیستی گرفتار شویم محکوم به شکست هستیم. در حال حاضر امارات را ببنید که سطح همکاریهای خود با ژاپن و کره جنوبی را گسترش داده است و هیچگاه خود را محدود به کشورهای غربی نکرده است. یا همین کشور ترکیه که تا چند وقت پیش در تنش با عربستان بود. سفر هفته گذشته اردوغان به عربستان را حتماً مشاهده کردهاید. کشورها براساس منافع مشترک با یکدیگر همکاری میکنند قرار نیست که دارای فرهنگ و سیاست یکسانی باشند. کشورهای بسیار زیادی هستند که شاید به لحاظ موقعیت ژئوپولوتیک وضعیت بهتری نسبت به ایران داشته باشند. مثلاً همین مصر که به لحاظ تمدنی لازم به توضیح نیست. حتی بسیاری از مقامات جهانی اعم از «پطروس غالی» دبیرکل اسبق سازمان ملل و یا «محمدالبرادعی» دبیرکل اسبق آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز مصری بودند اما در نهایت وضعیتشان را میبینید. ملتها محکوم به چیزی نیستند. ملتها با فرصتشناسی و قدرت درک محیط میتوانند به انچه میخواهند برسند. همین حالا هم اگر نظام سیاسی کشور تصمیم بگیرد هیچ منعی برای همکاری با کشورهای دیگر وجود ندارد. ما براساس انتخابهایمان به آنچه خواستهایم رسیدهایم. همه ملتها هم روایتی از هویتشان دارند. دنیا براساس ارتباط شکل گرفته است. باید مذاکره کنید، رابطه داشته باشید و سعی در جذب سرمایه و سرمایهگذار برای پیشبرد فعالیتهای اقتصادی کشورمان داشته باشیم. هیچ منعی در مسیر حرکت به سمت پیشرفت و ارتباط با جهان برای هیچ کشوری از جمله ایران وجود ندارد. به قولی «همه چیز به تصمیمات ما و نحوه ارتباط با دنیای پیرامونمان باز میگردد».
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟