ما نیمه شب یکشنبه با حامد بهداد بازیگر مشهور وارد شهرک شدیم. شهرک بزرگ است و خانه مهرجویی درست انتهای یکی از کوچههای آن جا گرفته. میگویند ناصر ملک مطیعی بازیگر فقید سینما هم در همین کوچه زندگی میکرده است. روبهروی خانه پر است از ماموران آگاهی و لباس شخصی. وقتی ما رسیدیم جسدها را به تازگی برده بودند. پلیسها از نخستین ساعات بعد از جنایت در محل حضور پیدا کردند. کمی بعد از اینکه مونا دختر نوجوان مهرجویی وارد خانه شده و به جای آغوش پدر و مادر با جسد آنها روبهور شده. او البته قبل از این حدود دو ساعتی از آنها بیخبر بوده. همین بیخبری هم نگرانش کرده و با راننده معتمد خانواده تماس گرفته تا خودش را به خانه برساند. وقتی هم کلید را چرخانده جسدهای خونآلود را دیده و جیغ بلندی کشیده. این را راننده معتمد خانواده به ما میگوید. بعد هم با پلیس تماس گرفته میشود و بعد هم ادامه ماجرا.
بنابر گزارشهای رسمی قتل حداقل بین ساعت ده دقیقه به نه شب تا ده و نیم اتفاق افتاده. یعنی فاجعه ۱۰۰ دقیقه طول کشیده. ما اما هنوز نمیدانیم که در آن ۱۰۰ دقیقه جهنمی مهرجویی و همسرش چه کشیدند. در تمام آن ۱۰۰ دقیقه زجرکش شدند یا قاتلان در دم آنها را کشتند؟ فقط میدانیم که این قتل احتمالا بعد از بازکردن گاوصندوق خانه رخ داده است. همچنین براساس اعلام پلیس آثار سرقت در خانه مشهود بوده و حتی گاوصندوق خانه نیز خالی شده است. سرقت اما قسمت فرعی این فاجعه است. چون ماموران نیروی انتظامی میگویند چیزی که در شهرک «زیبادشت شمالی» مشکین آباد زیاد پیدا میشود، خانه خالی است. از طرف دیگر همسر مهرجویی چند روز قبل از این فاجعه در اینستاگرامش روایتی از حمله یک فردی که لهجه ایرانی ندارد به خانه و تهدید او با چاقو منتشر میکند. نزدیکانش همسرش هم به ما میگویند احتمالا این درگیری با آن فرد که تبعه بیگانه بوده، پیشینهای داشته است. قبل از این حمله هم از خانه سرقت شده بوده و حدود ۱۰ ماهی که اخیرا در فرانسه بودند از خانه دزدی شده بوده است.
رییس پلس آگاهی کل کشور گفته که «ورود به زور به داخل خانه خانواده مهرجویی دیده نمیشود و هیچکدام از درها تخریب نشده است.» همه شواهد نشان میدهد که خانه ویلایی مهرجویی فاقد هرگونه امنیت بوده است. جایی که قرار بوده خلوتگاه سالهای پیری کارگردان ۸۴ ساله و محلی برای آرامش و خوشحالیاش باشد، بلای جان او و همسرش شده. فقط یک دوربین مداربسته بالای در ورودی است که به گفته پلیس کار نمیکرده. دیوارهای خانه هم بیشتر شبیه حصارهایی با سیم خاردار هستند. روبهروی خانه بیابانی بزرگ و متروک است و دست راستش دیوارهای شهرک کشیده شده که پشت آنها هم بیابان است. پشت دیوارهای شهرک هم تا چشم کار میکند بیابان است.
همه اینها روایت قبل و بعد از ۱۰۰ دقیقه جهنمی است. این روایت با بررسیهای پلیس آگاهی به مرور تکمیل خواهد شد. چه کسانی پشت این جنایت هستند؟ همسر مهرجویی با چه کسانی درگیر بوده و پیشینه این درگیری به کجا میرسیده است؟ آیا جانیان دستگیر خواهند شد؟ اینها پرسشهایی است که رفتهرفته پاسخ آنها روشن میشود. اما یک چیزهایی با داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر دفن خواهند شد؛ چیزهایی مثل آن وحشت توصیفناشدنی از روبهروشدن با موجوداتی غیرانسانی. شاید او مثل «هامون» در آن لحظات وحشت آرزوی یک معجزه داشته. او که گویی برای شهرت آفریده شده بود و زندگی و حتی مرگ او و همسرش همواره در یادها خواهد ماند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟