پس از ۷ اکتبر موضعگیریهای متفاوتی بین گروههای اسلامگرا دیده میشد. طبق گزارش اندیشکده استراتژیک در دسامبر سال گذشته، واقعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳، علیرغم ریشههای مشترک گروههای اسلام سیاسی از نظر منشأ و جهت، مواضع آنها درمورد حملاتی که گروههای فلسطینی در اطراف نوار غزه انجام میدادند، متفاوت بود.
آنها طیف وسیعی از راست افراطی تا چپ افراطی، بین موافقان و مخالفان، درگیر و حامی را نشان میدهند.
اندیشکده استراتژیک در گزارشی به بررسی مواضع طیف گسترده گروههای اسلام سیاسی پرداخته که در ادامه خواهد آمد.
پس از عملیات طوفانالاقصی بسیاری از گروههای اسلام سیاسی مواضع ضد حماس اتخاذ کردند. برای مثال، الحرکةالإسلامیة در اسرائیل این گفتمان را با جناحهای جنوبی و شمالی خود تجسم بخشید.
اگرچه مخالفت این گروهها برای عدم برخورد رژیم صهیونیستی با اعراب ساکن در اسرائیل است، اما در نتیجه تحولات قبلی است که جنبش اسلامی در اسرائیل طی کرده است.
جناح جنوبی درگیر روند سیاسی اسرائیل شد و در انتخابات کنست شرکت کرد و فهرست متحد عربی به رهبری منصور عباس در آخرین انتخاباتی که در سال ۲۰۲۱ برگزار شد، پنج کرسی از ۱۲۰ کرسی به دست آورد. در نتیجه، موضع جناح جنوبی در قبال جنگ با روایت رسمی اسرائیل مطابقت داشت. رهبر آن، حماس را مسئول «قتل عام وحشتناک» در نوار غزه میدانست؛ و زمانیکه «ایمان خطیب» یکی از اعضای کنست از جنبش اسلامی، این موضوع را تکذیب کرد این جنبش خواستار عذرخواهی و استعفای او شد.
جنبش جناح شمالی به رهبری رائد صلاح که طبق قوانین اسرائیل فعالیتش ممنوع است، از همان روزهای اول جنگ به دنبال انکار هرگونه ارتباط با حماس بوده و کمال الخطیب، معاون رئیس این جنبش، حماس را یک «گروه تروریستی» توصیف کرد. با این حال موضع جناح شمالی در مقایسه با جناح جنوبی متعادلتر بود و فرمول خواستار پایان جنگ و برقراری صلح را در پیش گرفت.
جریانهای گروههای اسلام سیاسی به اتخاذ موضع مخالف در قبال جنگ در نوار غزه، اما بدون حمایت از حماس و دیگر گروههای فلسطینی، بسنده کردند. برای مثال موضع «گروههای سلفی» در مصر نشاندهنده این روند بود.
مصر در حالیکه خواهان آتشبس است، اما در عین حال اخوانالمسلمین را یک گروه تروریستی میداند و جنبش حماس را به دست داشتن در موج خشونتهایی که کشور پس از سال ۲۰۱۱ درگیر آن بود، متهم میکند.
اکثر مواضع سلفیها درمورد جنگ به شرح زیر بود:
گروه سلفی تقلیدی
گروههای سلفی تقلیدی جنگ را بخشی از «جهاد مشروع» میدانند. مانند بیانیه دعوت سلفیها در مصر در ۸ اکتبر و بیانیه حزب نور که از فلسطینیها حمایت میکرد. همچنین جریان سلفی در یمن که عملیات «طوفانالاقصی» را «جهاد دفاعی، یک وظیفه شرعی و یک حق مشروع» میداند.
بسیاری از شیوخ و چهرههای شاخص آنها در جهان عرب در حمایت از جنبش حماس تردید داشتند و تفسیر زیادی از آن وجود داشت. برای مثال: سعید هلیل العمر یکی از شیوخ دعوت سلفی در عربستان سعودی حماس را با «نفوذی و گمراه کننده» یاد کرد. محمد رسلان و محمود الرضوانی از پیروان دعوت سلفی در مصر، عملیات ۷ اکتبر را مشابه عملیات ۱۱ سپتامبر دانستند. عمر ابوالاسما، شیخ سلفی ساکن در مراکش، از حماس با عنوان «جنبش جدایی طلبانه تروریستی اخوان شیعه» یاد کرد.
سازمان بینالمللی اخوانالمسلمین و شاخههای آن در کشورهای عربی در برابر حملات گروههای فلسطینی در غزه موضع حمایتی اتخاذ کردند. این حمایت دلایل مختلفی دارد، از جمله این واقعیت که جنبش حماس یکی از شاخههای این گروه است و این نکته که حماس پس از گذشت چندین سال از شکستهای سیاسی و بحرانهای داخلی به این گروه بها داد. سازمان بینالمللی اخوانالمسلمین علیرغم شکاف بین شاخههای لندن و آنکارا و پس از مرحلهای از تمایز بین این گروه و جنبش حماس، بهویژه درمورد موضع سوریه و ایران، همذات پنداری خود را با حماس اعلام کرد.
این شاخه درگیر اقدام نظامی علیه اسرائیل شده و مستقیما از طریق شاخه نظامی این گروه، با نام «نیروهای فجر»، با شلیک راکت به شمال اسرائیل و هماهنگی با تیپهای قسام در لبنان و ارائه پشتیبانی لجستیکی و امکانات به ان وارد درگیری شده است و این اولینبار است که این گروه از زمان حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲، زمانی که شاخه نظامی آن بخشی از چارچوب «مقاومت اسلامی» به رهبری حزب الله بود، درگیر رویارویی نظامی با اسرائیل شده است.
سازمان بینالمللی اخوانالمسلمین (لندن) به رهبری صلاح عبدالحق، بیانیهای منتشر کرد که در وب سایت رسمی این گروه در ۷ اکتبر منتشر شد و در آن «طوفانالاقصی» را برکت دانست؛ و خواستار تعامل و تظاهرات مردمی برای حمایت از مردم فلسطین آنها شد.
شاخه اخوانالمسلمین در اردن با توجه به بحرانهای داخلی و مشکلات روابطش با دولت از جنگ برای تشدید موضع رسمی استفاده کرد. آنها بیانیهای برای بسیج مواضع عربی و توقف فوری تجاوز علیه غیرنظامیان صادر کرند، همچنین دفتر رسانهای این گروه در ۲۵ اکتبر بیانیهای صادر کرد و از دولت اردن خواست تا از همه ابزارهای فشار خود استفاده کند که شامل قطع روابط با اسرائیل و اخراج سفیر خود از عمان، لغو موافقتنامه وادی عربا و کلیه قراردادهای اقتصادی مربوط به پرونده گاز، آب و برق میشود. در همین زمینه، این گروه از کانال ماهوارهای «یرموک» خود برای پوشش جنگ غزه مطابق با گفتمان حماس استفاده کرد.
شاخه اخوانالمسلمین سوریه هم چندان دور از صحنه نبود، زیرا دفتر سیاسی این گروه در سوریه در ۸ اکتبر بیانیهای صادر کرد و در آن از عملیات "طوفانالاقصی" و جناحهای فلسطینی که موازنه را تغییر دادند ستایش کرد. با اشاره به اینکه این گروه در سوریه است، معادلات جدیدی را برای درگیری در منطقه تحمیل کرد و یکی از مخالفان بازگشت روابط حماس با دولت سوریه بود.
القاعده هم در ۸ اکتبر، در شبه قاره هند بیانیهای صادر کرد که در آن از گردانهای القسام بدون اشاره به جنبش حماس تمجید کرد و تاکید کرد که عملیات "طوفانالاقصی" پاسخ مناسب به اسراییلیهاست که توسط آمریکاییها حمایت میشوند. همین فرمول در بیانیههای این سازمان تکرار شد؛ القاعده در یمن، سازمان حراس الدین سوریه، جنبش الشباب سومالی و در بیانیه مشترک سازمان جهاد القاعده مغرب اسلامی و گروه نصرة الإسلام والمسلمین.
حزب از نظر حفظ گفتمان سنتی خود بر فراخوان «مداخله فوری برای حمایت از مجاهدین قهرمان و آزادسازی مسجد الاقصی» باقی ماند و از لبنانیها، فلسطینیها و سازمانهای مسلح اسلامی در لبنان خواست برای اقدام نظامی به دور از تصمیمات منطقهای و بینالمللی دعوت کرد. این موضع بر اساس ایدئولوژی حزب است که به «اقدامات فیزیکی» به عنوان راهی برای تغییر اعتقاد ندارد و به درگیری فکری و سیاسی بسنده میکند. مبارزهای که به دور از خشونت یا دخالت در اقدامات مسلحانه است.
پیامدهای جنگ بر گفتمان جنبشهای اسلام سیاسی از روند جنگ و پیامدهای آن در کوتاه مدت و میان مدت اجتنابناپذیر است.
اگر نتایج جنگ به دستاوردهای سیاسی جدی در صحنه به نفع حماس منجر شود، پیامدهای آن به نفع تقویت گفتمان مقاومت با ماهیت اسلامی در میان آن جنبشها خواهد بود.
بهدلیل همدلی گسترده مردمی که به نفع آن گفتمان شکل گرفته است و به آن امکان میدهد نقش منطقهای و حضور بینالمللی خود را گسترش دهد.
در دراز مدت، انتظار میرود که گفتمان گروههای اسلام سیاسی به گرایشهای افراطیتر و ستیزهجویانهتر تبدیل شود، به ویژه در گفتمان شاخههای اخوانالمسلمین و گروههای نزدیک به آن، این افراط گرایی است که بدون توجه به نتایج جنگ غزه در روند جوامع عربی و اسلامی منعکس خواهد شد، زیرا عوامل توسعه این روندها به خودی خود مستقیماً با حملات ۷ اکتبر مرتبط هستند.
خطر افراط گرایی ناشی از جنگ در امکان تحول یا اشتغال ان در قالب شیوههای تروریستی خشونتآمیز و خونین در داخل و خارج از کشور نهفته است؛ در بعد داخلی، ممکن است جوامع و دولتها را هدف قرار دهد یا ممکن است در کشورهایی که از بیثباتی و بحران امنیتی رنج میبرند، ناآرامیهای مسلحانه ایجاد کند.
در بعد خارجی، ممکن است منافع غرب و اسرائیل به ویژه در جهان عرب و اسلام مورد هدف قرار گیرد. چه از محورهای منطقهای مانند ایران و چه از محورهای بینالمللی که میخواهند به نیابت کمک کنند.
این نقطهای است که ممکن است نتایج نگرانکنندهای را به همراه داشته باشد، با توجه به اینکه مبتنی بر حجم زیادی از افراطگرایی است که ممکن است اقدامات تروریستی خشونت آمیز و خونین در داخل و خارج به همراه داشته باشد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟