جمعیت مسافران در این دو استان و استانهای دیگری مثل گیلان، منجر به شکلگیری بحثهای گستردهای بین بومیان و سایر کاربران شد که همچنان نیز ادامه دارد. این بحثها تا جایی پیش رفت که برخی از اهالی مازندارن در صفحات مجازی خود به خصوص در فضای ایکس از مردم خواستند که به این استان سفر نکنند. همچنین آنها تصاویری را به اشتراک گذاشتند از چادر زدن مسافران و آسیبهایی که به مناظر شهری از این طریق وارد شدهاست. اما بخشی از کاربران نیز چنین درخواستی را درست نمیدانستند و از نظر آنها مردم چارهای جز انجام سفر ارزان قیمت ندارند.
این جمعیت در استانهای شمالی باعث کمبودهایی نیز در تعطیلات شد و مسافران درگیر چالشهایی مانند کمبود بنزین، نان و حتی آب در برخی از مناطق شدند. حتی گزارشهایی از صفهای چند ساعته بنزین در استانهای شمالی نیز در فضای مجازی منتشر شد.
در چنین شرایطی پرسش اینجاست که چگونه این وضعیت رقم خورده است؟ تا چه اندازه سیاستگذاریهای دولت موثر بوده و چه اندازه مردم در بروز کمبود و مشکلات نقش داشتهاند؟
امیر هاشمی مقدم، استاد دانشگاه و انسانشناس گردشگری در این باره به روزنامه اینترنتی فراز میگوید: «مفهوم ظرفیت تحمل در گردشگری بسیار پرکاربرد است و این مفهوم از انسان شناسی وارد حوزه گردشگری شده است. هر مقصد گردشگری ظرفیت و تحملی دارد که این تحمل میتواند اجتماعی، زیست محیطی، فرهنگی و اقتصادی باشد. سالها است که ظرفیت تحمل استانهای گیلان و مازندارن تکمیل شده است و چندین برابر ظرفیت و تحمل خود، گردشگر جذب میکند».
او ادامه میدهد: «عوامل متعددی در شکل گیری این مسئله نقش داشته اند. یکی از این موارد آزادراه تهران شمال است. زمانی که قرار بود این آزادراه ساخته شود بسیاری از کارشناسان هشدار دادند که این آزادراه باعث نابودی جنگلها و محیط زیست شمال میشود، اما این هشدارها مورد توجه قرار نگرفت. اگر این آزادراه به صورت کامل تکمیل شود، وضعیت بدتر خواهد شد».
این استاد دانشگاه در ادامه میگوید: «از سوی دیگر در مقاصد جایگزین گردشگری سرمایهگذاری نشد. رسانهها، فعالین گردشگری و دولتها میتوانستند بر مقاصد دیگری کار کنند، اما این اقدام انجام نشد. در این حالت مازندران به تنها مقصد گردشگری برای عامه مردم تبدیل شد. منظور عامه مردم از طبیعت گردی یعنی شهرهای ساحلی شمال. این موضوع باعث ایجاد گردشگری انبوه شد. این نوع گردشگری باعث نابودی ابعاد مختلف زندگی انسانی، گیاهی و طبیعی مقصد میشود. همچنین گردشگران ما و به طور کلی شهروندان ایرانی، درآمد کافی برای اقامت در هتلها، مهمانسراها و ویلاهای اجارهای ندارند. در این حالت به استفاده از چادر روی میآورند در صورتی که بستر برای استفاده از چادر مهیا نیست. در کمتر مقاصد گردشگری دیده میشود که افراد در پیاده رو و ساحل چادر بزنند. برای مثال بیشتر نقاطی که دولت ترکیه برای چادر زدن در نظر گرفته است، بیرون از شهر است. زیرا چادر منظر شهری در مقصد گردشگری را به هم میزند. البته باید این موضوع را در نظر بگیریم که درآمد مردم ترکیه در حدی است که بتوانند در یک هتل ارزان قیمت اقامت کنند».
او در آخر میگوید: «به علاوه اینکه در کشور ما بر فرهنگ گردشگری کار نشده است. اغلب کشورهای توسعه یافته جهان در زمینه گردشگری به این حوزه به عنوان یک پدیده فرهنگی نگاه میشود. اما در کشور ما گردشگری به عنوان یک پدیده اقتصادی دیده میشود و ابعاد فرهنگی آن کمتر مورد توجه قرار میگیرد. به همین دلیل است که روی فرهنگ گردشگران کار نمیکنیم. بخشی از فقیر شدن گردشگران ایرانی از نظر فرهنگی به مسئله اقتصادی باز میگردد. در برخی از مناطق گردشگران حتی از سطلهای زباله استفاده نمیکنند و محیط و مناظر شهری را آلوده میکنند. در این حالت پیامدهای اجتماعی و فرهنگی ایجاد میشود و بین گردشگر و بومیان منطقه تنش ایجاد میشود. چنین شرایطی منجر میشود که در برخی از مواقع بومیان قید استفاده از طبیعت را بزننند و در زمان پیک گردشگری اصلا از این امکانات استفاده نمیکنند. بسیاری از مناطق ایران مناطق طبیعتگردی بسیار جذابی دارند مانند لرستان، کردستان، کهگلویه بویراحمد، سیستان و بلوچستان. در این حالت باید سرمایه گذاریهای لازم برای هدایت گردشگران به سمت این مقاصد صورت بگیرد. اما نباید در این مناطق گردشگری تودهای شکل بگیرد».
به نظر میرسد که موضوع گردشگری در کشور همچنان دارای ابعاد مختلفی است که باید مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد. چراکه در صورت توجه به این حوزه میتوان از مزایای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و آن بهره برد و در غیر این صورت همه این مزایا قابلیت تبدیلشدن به چالش و تهدید را خواهند داشت.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟