انفجار و ریزش معدن اتفاقی بود که ساعت ۲۱ به وقت محلی شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ در معدن زغالسنگ طبس رخ داد. اولین اخبار حادثه در نخستین ساعتهای بامداد یکشنه اول مهرماه در فضای مجازی منتشر شد و ساعت ۴:۱۵ صبح خبر یافتن اولین پیکر رسید. نزدیک ۱۲ ساعت پس از زمان وقوع انفجار، مرگ ۳۰ نفر از معدنچیان محبوس قطعی و اعلام شد و با پیش رفتن زمان بر تعداد کشتههای این فاجعهی دردناک اضافه میشد. تصاویری از حادثه (محوطهی باز و خارجی معدن و گروههای امدادی) نیز همراه این خبرها بود که تقریبا همهی آنها با موبایل گرفته یا از روی فیلمهای موبایلی تهیه شده بودند. مردم پیگیر خبرها شدند و با انتشار تصاویر و عکسها در حسابهای کاربری خود نشان دادند این مسئله برایشان مهم است و نگرانی و ناراحتی خود را ابراز کردند. با این حال میزان توجه رسانههای رسمی به اندازه بزرگی فاجعه و حساسیت جامعه ادامه پیدا نکرد و تنها ۴ روز پس از وقوع حادثه، این فاجعهی بزرگ ملی جایی در تیتر و عکس اول رسانههای چاپی و دیجیتالی کشور ندارد.
در ادامه شیوهی پرداختن رسانههای اصلی کشور به این حادثه را بررسی میکنیم.
وقوع چنین حوادث و فجایعی در اغلب کشورها در صدر اخبار رسانههای رسمی و بهویژه رسانههای دیداری و تلوزیونها قرار میگیرد، خبرنگاران بهصورت ۲۴ ساعته در محل حادثه حضور دارند و گزارش لحظه به لحظه ارائه میدهند. اما صدا و سیمای ایران بهعنوان اصلیترین رسانهی دیداری کشور و با ادعای ملی بودن، حادثه و عملیات جستجو را در حد گزارشهای کوتاه و زیرنویسهایی در بخشهای مختلف خبری دنبال و اطلاعرسانی میکرد. در حالیکه صدا و سیما در تمام استانها و مراکز استانی نمایندگی و مرکز فعال دارد و خبرنگاران آن بیشتر و راحتتر از خبرنگاران رسانههای دیگر امکان و اجازهی حضور در محل وقوع هر نوع حادثهای دارند.
دوشنبه ۲ مهر ۱۴۰۳ و نزدیک ۳۶ ساعت پس از وقوع انفجار، روزنامههای چاپی روی دکه قرار گرفتند. انتظار میرفت این فاجعهی ملی با تعداد بالای کشتهها خبر و عکس اول تمام یا بیشتر روزنامهها یا دستکم روزنامههای پرتیراژ و مشهور باشد اما چنین نبود.
فقط بعضی از روزنامهها عکس و تیتر یک را به معدن طبس اختصاص دادند ولی بیشتر صفحات یک، تیتر یا عکس اول را بین این حادثه و خبرهای سیاسی (بهویژه سفر پزشکیان به نیویورک) تقسیم کردند. روزنامههایی مانند کیهان، اعتماد، آسیا، اعتدال و... نه عکس و نه تیتر اول را به حادثهی مرگبار معدن طبس اختصاص نداده بودند. عکس بیشتر روزنامهها نمیتوانست چیزی از عمق فاجعه نشان دهد و اغلب تیترها، احساسی و شعرگونه بود یا به شکلی از اصل واقعه دور میشد یا شدت آنرا منعکس نمیکرد: نان و جان، فاجعه در طبس، حادثه در معدن طبس، ایران تسلیت، فاجعه در عمق زمین، فاجعه در شیفت شب، روز سیاه جمعه کارگری، باز هم داغ معدن، مصیبت مرگ معدنکاران، سوگ سیاه، معدنچی جان میدهد، معدن سود، حال ناخوش معادن ایران! و...
در واقع اگر بنا بود کسی کاملا بیاطلاع از حادثهی شنبهشب، صبح روز دوشنبه بر اساس عکسها و تیترهای اصلی روزنامههای روی دکه از وقوع حادثه، بزرگی آن، علت، وضعیت قربانیان و سایر نکات اصلی با خبر شود، به نتیجهای نمیرسید. حتی اصل اول وظیفهی اطلاعرسانی و اثرگذاری، قدرت و گویاییِ تیتر و روتیتر، عکس یک و کاربردهای آنها رعایت نشده بود.
روز سهشنبه ۳ مهرماه در حالیکه عملیات جستجو همچنان ادامه داشت، تنها سه روزنامه همزمان خبر و تیتر یک را به فاجعهی معدن اختصاص دادند و تعداد اندکی همچنان در تیتر یا صفحهی به جنبهای از این حادثهی خاص یا وضعیت معدنکاران، معادن، کارگران و... پرداخته بودند؛ مواردی مانند: ایمنی کار، غیراستاندارد بودن شرایط، نبود امکانات لازم، رابطهی اقتصاد و شرایط معدن، بیتوجهی به خطرهای کار معدن و...
روز چهارشنبه ۴ مهرماه و در حالیکه در زمان صفحهچینی روزنامهها هنوز پیکر تعدادی از جانباختگان پیدا نشده بود، از بین زخمیها حال دو نفر وخیم و تعدادی بستری بودند، جانباختگان و فاجعه معدن طبس مسئله و موضوع اصلی هیچکدام از روزنامههای پرتیراژ کشور نبودند و فقط در سه روزنامه کمتیراژ و جدیدتر این جایگاه را داشتند. بعضی روزنامهها هم در خبرهای دوم و سوم حادثه را از ابعاد مختلف بررسی کردند، مانند: واکاوی فاجعه در گفتوگو با دادستان، حوادث کار، فناوریهای ایرانی برای ایمنی در معدن، تکرار تراژدی مرگبار
وضعیت سایتهای خبری و خبرگزاریهای رسمی نیز بهتر نبود و با وجود اینکه ساعت ۶ صبح چهارشنبه خبر انتقال پیکر بیجان آخرین کارگر معدن منتشر و مرگ ۴۹مین نفر هم تایید شد، فاجعه معدن طبس عکس یا تیتر اصلی هیچکدام از آنها نبود.
روش، رویکرد و نوع رویارویی رسانههای ایران با چنین فاجعهی بزرگی وقتی بیشتر نظر را جلب میکند که آنرا با عملکرد رسانههای کشورهای دیگر در چنین مواقعی مقایسه کنیم. خبرنگاران و تصویربرداران رسانههای چاپی و تصویری در اولین فرصت در محل حادثه حاضر میشوند، عملیات نجات یا جستجو و تمامی خبرهای مرتبط و حاشیهای لحظه به لحظه مخابره میکنند. خانوادهی قربانیان و جانباختگان نیز در این پوشش گستردهی رسانهای کاملا دیده میشوند و مورد توجه هستند.
در بسیاری از کشورها پس از وقوع چنین حوادث ملی و بزرگی، مردم با قرار دادن گل در محل حادثه با خانوادههای قربانیان همدلی میکنند، دولت یا شهرداری با ساخت بنای یادبود، خاطرهی جانباختگان را زنده نگه میدارند. سالگرد و سالروز واقعه و مرگ آنها در جمعهای خانوادگی که در برنامهها و مراسم و برنامههای رسمی برگزار میشود. فیلمسازان و سینماگران به سراغ خانوادهها و نجاتیافتگان احتمالی و نیز امدادگران میروند و آن واقعه را به تصویر میکشند. در ایران هیچکدام از این کارها و برخوردها مرسوم نیست.
در عصر دیجیتال و اینترنت، حذف یا کوچک و کمرنگ شدن فاجعه و قربانیان از صدر اخبار نکتهی قابل تامل و سوال برانگیز است. بسیاری از ما بارها خودمان، دیگران و مردم ایران را به دلیل فراموشکار بودن سرزنش کردهایم. طبیعتا نمیتوان و نباید محدودیتهای بسیار برای خبرنگاران و عکاسان رسانههای مستقل را نادیده گرفت ولی وظیفهی رسانه صرفا اطلاعرسانی نیست، بلکه پیگیری خبر و واقعه، کمک به علتیابی و مقابله با فراموشی است.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟