قبل از محمد نصیری، «سمانه زمانی گرمسیری» برای مدت نسبتا کوتاهی مدیرکل بهزیستی استان تهران بود. او از شهرداری تهران به بهزیستی آمد و بعد از حدود یک سال مجددا به جای خود در شهرداری بازگشت. در یک سالی که او در بهزیستی استان تهران فعالیت داشت این نقش را به عهده گرفته بود که فرایند عودت ساختمانهای شهرداری تهران را هموار نماید؛ ساختمانهایی با کاربری اجتماعی را از موسسات غیر دولتی پس بگیرد و به شهرداری بازگرداند تا دهها و صدها مددجو و خدمات گیرنده آوارده گردند. یعنی بهزیستی به جای مقابله با شهرداری در این زمینه، اتفاقا فرصت را برای شهرداری مهیا و شرایط را تسهیل کرد. بعد از آن یکسال، همه فکر میکردند محمد نصیری میآید و با لابیهایی که دارد، شرایط را به نفع موسسات و جامعه تغییر میدهد. اما محمد نصیری آمد و از فرصت بهرهای دیگر برد. او در این دوران توانست کارنامه خود را برای سمتهای بالاتر از طریق کسب رضایت بالادستیها کامل کند. اما در خصوص اقدامات او برای مددجویان و اهداف سازمان بهزیستی علامت سوال بزرگی وجود دارد. یادآوری میکنیم که نهاد بهزیستی بعد از انقلاب از ادغام سازمانهای خیریه و حمایتی که در این بخش فعالیت میکردند، فعال شد؛ و سپس به موجب لایحه قانونی و در جهت تحقق مفاد اصول سوم، بیست و یکم و بیست و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از ادغام ۱۶ سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمن خیریه به سازمان بهزیستی نامگذاری گردید. بعد از آن در تیرماه سال ۱۳۸۳ بر اساس قانون ساختار وزارت رفاه و تأمین اجتماعی، این سازمان به همراه سازمانهای تأمین اجتماعی و بیمه خدمات درمانی از وزارت بهداشت، درمان و آموزش جدا و زیرمجموعه وزارت رفاه و تأمین اجتماعی شد. در خصوص «محمدقادری» رییس فعلی سازمان بهزیستی نیز ابهامات مختلفی وجود دارد که موضوع این گزارش نیست. اما محمد قادری بود که محمد نصیری را به مدیرکلی بهزیستی استان تهران رساند.
فعالین مدنی بعد از شروع به کار دولت چهاردهم در قالب نامهای حمایت خود را از فردی با نام «زینب نصیری» اعلام کردند. ۱۴۲ فعال مدنی و سازمان مردمنهاد به وزیر کار در حمایت از زینب نصیری برای تصدی سازمان بهزیستی نامه نوشتند. در نهایت وزیر کار، رفاه و تعاون اجتماعی برای انتخاب ریاست سازمان بهزیستی فراخوان داد. اما به نظر میرسد اسقبال از آن نامه و حمایت از زینب نصیری به دلیل ترس از به ریاست سازمان رسیدن محمد نصیری بود، چون در آن زمان رقابت بین این دو اسم بود. از سوی دیگر انتخاب در قالب فراخوان نیز شفاف نیست، چون اعلام نکردهاند که بر چه مبنایی رزومهها بررسی میشوند و تیم انتخاب کننده چه کسانی هستند. وزارت رفاه اعلام نکرده است که چه کسانی برای این پست روزمه خود را ارسال کردهاند و بر چه اساسی رییس سازمان بهزیستی انتخاب میشود؟ آیا بنا بر آن است که ریاست سازمان از درون سازمان انتخاب شود یا از بیرون سازمان منصوب گردد؟
بهزیستی استان تهران در سه سال گذشته چه اقداماتی برای مددجویان، فعالین مدنی و اجتماعی و در نهایت بهبود وضعیت جامعه انجام دادهاست؟ منابع آگاه به فراز میگویند: «در طول سه سال گذشته کوچکترین ارتباطی میان مدیرکل بهزیستی استان تهران با مدیران موسسات برقرار نشده است حتی یک بار جلسهای با تشکلها برگزار نشد. قبلتر حداقل جلساتی برای حرف زدن و انتقال تجربیات برگزار میشد. اما در سه سال گذشته مسئولان نیازی برای جلب رضایت پایین دستیها احساس نمیکردند. در این شرایط فعالان حوزههای مختلف اصلا فضایی برای آن که صدایشان را به گوش مدیرکل سازمان برسانند، نداشتند و فقط حلقه کوچکی از یاران و دوستان امکان ملاقات و اخذ مجوزهای سفارشی داشتند. این در صورتی است که فعالینی که سالهای سال در حوزههای مختلف کار کرده و تجربه کسب کرده اند، بایکوت و رانده شده اند. حتی مسئولان نخواستند صدای کارشناسان تخصصی داخل سازمان بهزیستی را بشنوند. در این مدت تعدادی ازکارشناسان بهزیستی نیز به حوزههای غیرتخصصی منتقل شدند. ناترازی مدیریت باعث شد هرکسی که کوچکترین تخصص و اعتراضی داشته از چرخه خارج شود».
در شرایطی که کارشناسان حضور نداشته و فعالین حوزه نیز فضایی برای صحبت کردن نداشتند، تصمیمگیریها بر چه اساسی انجام شدهاست؟ در این حالت طبیعی است که اقدامات انجام شده بدون در نظر گرفتن مددجویان و شرایط آنها بودهاست.
شنیدههای فراز حاکی از آن است که «محمد نصیری» با چنین کارنامه درخشانی در حال تلاش برای تصدی ریاست سازمان بهزیستی کل کشور است. او در سالهای مدیریت خود مجوزهای زیادی صادر کرد تا بتواند روابط خود را برای تصدی پستهای بهتر گسترش دهد و امروز فرصت برای او فراهم است. امید است که دولت چهاردهم به شعار خود یعنی شایسته گزینی و شفافیت در انتصابات عمل کند و بهزیستی را از دست ناکارشناسان نجات دهد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟