حدود ساعت ۷ بعد از ظهر، بالاخره به غزه رسیدیم چون برای رفتن به غزه مسیر مستقیمی وجود ندارد، مجبور شدیم اول به قاهره برویم و بعد با ماشین به گذرگاه رفح. تعداد ایستهای بازرسی اسرائیلی که از آنها رد میشدیم از دستم در رفته بود؛ واقعیت روزمره زندگی فلسطینیانی که در آن رژیم آپارتاید روز خود را شب میکردند. ما در بندری نزدیک به منطقه «رمال» غزه اقامت داشتیم، آنجا از پنجره میتوانستم قایقهای گشتی اسرائیلی را ببینم که جلوی ماهیگیران فلسطینی را میگیرند تا بیش از سه کیلومتر از ساحل دور نشوند.
صبح روز بعد به اردوگاه پناهندگان «الشاطی» رفتیم. این اردوگاه که در ساحل مدیترانه در شمال غزه واقع شده، به «اردوگاه ساحلی» معروف است. «اردوگاه ساحلی» سال ۱۹۴۸ تاسیس شد و همان اول حدود ۲۳ هزار پناهنده را که به خاطر «نکبه» آواره شده بودند، در خود جای داده بود. تا سال ۲۰۱۳ که به آن جا رفتم، این تعداد به ۹۰ هزار نفر رسیده بود، پناهندگانی که در مساحتی حدود نیم کیلومتر مربع در هم فشرده شده بودند.
یک مدرسه ابتدایی داخل اردوگاه ساحلی بود. معلمانی فداکار و سختکوش مدرسه را میچرخاندند. مدرسه را ساخته بودند که فضایی برای کشف و شکوفایی بچهها باشد و موسیقی و تئاتر و هنر یاد بگیرند. برخی از بچهها کارهایشان را به من نشان میدادند. در نقاشیهایشان هواپیماها، حصارها و بمبها به چشم میخورد، اما نقاشیهای دیگری هم بود از پدر و مادرها، برادرها، خواهرها و دوستانشان ...
«اردوگاه ساحلی» پارسال در روزهای نهم و دوازدهم اکتبر، بمباران شد. در نتیجهی آن حملات، چهار مسجد ویران شد و حداقل پانزده نفر کشته شدند. ۲۲ ژوئن امسال، دوباره اردوگاه پناهندگان را بمباران کردند و بیستوچهار نفری که برای نماز جمع شده بودند، کشته شدند.
نمیدانم آن مدرسه ابتدایی هنوز دایرست یا نه. هربار خبر بمباران غزه را میشنوم به کودکانی که دیده بودم فکر میکنم و از خودم میپرسم: «هنوز زندهاند؟» در دنیایی عادلانه، این روزها برای جشن تولد هجدهسالگیشان برنامه میریزند، برای امتحانات آماده میشوند و گاهی سر میز شام با والدینشان جر و بحث میکنند. دنیای ما، اما عادلانه نیست. شاید حالا دارند برای عزیزانی که روزی نقاشیشان را کشیده بودند، سوگواری میکنند یا شاید همراه رویاهای دوران کودکیشان زیر آوار دفن شدهاند...
پس از حملهی حماس، بسیاری از ما خواستار آتشبس فوری شدیم تا جلوی تلفات انسانی بیشتر گرفته شود. ما میخواستیم آرامش برقرار شود و و تنشها کم شود. به رهبران سیاسیمان هشدار دادیم که بیانیههای تحریککننده برای ماهها و سالها و برای نسلهای آینده عواقب دارد.
حالا یک سال پس از آن روزها، تعداد قربانیان در غزه از ۴۱ هزار نفر گذشته است. این آمار شامل کسانی که زیر آوار دفن شدهاند یا کسانی که به احتمال زیاد به خاطر سوءتغذیه، جراحات و عفونت خواهند مرد، نمیشود. مجله پزشکی «لنست Lancet» تعداد واقعی قربانیان را ۱۸۶ هزار نفر برآورد میکند. یعنی یک نفر از هر دوازده نفر در غزه، به نام «دفاع از خود» گرسنه مانده و ذبح شده است. هر یک از آن آدمها نامی، چهرهای و داستانی داشت. در گورهای بینشان، هنرمندانی به خاک سپرده شدهاند که نقاشیهایشان را هرگز نخواهیم دید، نویسندگانی که هرگز کتابهایشان را نخواهیم خواند و معلمانی که درسهایشان را هرگز نخواهیم آموخت.
ما باید برای تمامی جنایات جنگی که در یک سال گذشته شاهد بودیم، دنبال عدالت باشیم. در عوضِ اینها، اما اسرائیل هزاران نفر دیگر را در لبنان قتلعام میکند چون به او اجازه دادهاند در مصونیت کامل، همچنان هر کاری میخواهد بکند. دولت ما سوخت «ماشین جنگ» را تامین میکند و بیتفاوتیاش به جان انسانها، جان همه ما را به خطر انداخته است. میشد جلوی این اتفاقات را گرفت اگر رهبران سیاسی جهان برای رعایت قوانین بینالمللی کاری میکردند.
در شرایطی که کسی کاری برای کنترل تنشها نمیکند، هیچچیز پیش چشممان نیست جز چشماندازی از وحشتی بیحد و حصر. مبادا این روزها که در آستانه یک جنگ بزرگ منطقهای ایستادهایم، کسانی را که در این جنگ جان باختهاند، از یاد ببریم. مبادا آنچه را برای همیشه از ما گرفته شده، به دست فراموشی بسپاریم. مبادا مردم غزه را جایی که نسلکشی همچنان بیوقفه ادامه دارد، از خاطر ببریم.
ما همچنان [برای اعتراض] در خیابانها حاضر میشویم چون نمیخواهیم یاد فلسطینیها بمیرد. ما همچنان خواستار پایان فروش سلاح به اسرائیل هستیم. ما همچنان از تنها راه دستیابی به صلحی عادلانه و پایدار، از پایان اشغال فلسطین، حمایت میکنیم. پس از یک سال نسلکشی، شاید از خودمان بپرسیم چرا با وجود اینکه بیشتر درخواستهایمان را نادیده گرفتهاند، همچنان ادامه میدهیم. تا آن روز که فلسطینیان رؤیای آزادی در سر دارند، چه انتخاب دیگری داریم جز این؟
در راه بازگشت از «اردوگاه ساحلی» از یک زمین کشاورزی عبور کردیم. برای اجرای این پروژه کشاورزی، پنجاه هکتار از یک شهرک سابق اسرائیلی را خریده بودند. کسانی که آنجا را ترک کرده بودند، تمام ساختمانها را تخریب کرده و فلسطینیها روی آوار خانهها، مزرعهای تعاونی برپا کرده بودند. کشاورزان فلسطینی میگفتند درختان زیتون و میوهها خیلی زود ثمر خواهد داد.
من هرگز امیدم را از دست نمیدهم، این درختها روزی در فلسطینی آزاد و مستقل به ثمر مینشیند.
منبع: ژاکوبن
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟