به دنبال نقد صریح و بدون تعارف روزنامه جمهوری اسلامی خطاب به سیدحسن خمینی، عصرایران در یادداشتی نوشت:
هر چند همواره صراحت روزنامۀ جمهوری اسلامی و شخص مدیر مسؤول آن را در موضع گیریها و غالبا به سود مردم ستودهایم اما لحن اخیر در قبال نواده و یادگار رهبر فقید انقلاب در تقبیح مهاجر ستیزی به بهانۀ اخراج اتباع غیر قانونی، قابل نقد جدی است.
نه به خاطر این که چرا شیخ مسیح مهاجری از سید حسن خمینی انتقاد کرده است. یک روحانی ریشهدار و هزینهداده و جراحتدیده در واقعۀ هفتم تیر ۱۳۶۰ و یار و رفیق رهبری و هاشمی و بهشتی از همصنف و هملباس خود ولو نماد خاندان خمینی باشد انتقاد کرده و ما هم کاسه داغتر از آش نیستیم. قرار بر پاسخ باشد خودشان جواب میدهند. ماشاءالله هم سر و زبان دارند هم تریبون و هم تسلط بر واژگان.
حتی نه به این دلیل که بپرسیم یک مرتبه چه شده که جمهوری اسلامیِ مخالف ملیگرایی این قدر ملی و ناسیونالیست و مرزگرا شده چون همه امور عالم را از منظر ایدیولوژی میبینند یا میدیدند.
یا بگوییم که شما که هر روز عکس و جمله امام را آن بالای صفحه اول میگذارید چگونه ناگهان بر یادگار امام میتازید چون شاید به سبک رادیکالها بگویند: سید حسن نصرالله/ نوادۀ روح الله. یعنی نوادگی امام را تنها در رابطۀ ژنی و خونی نباید جُست.
یا بپرسیم که شما که این همه از هاشمی رفسنجانی حمایت میکنید و اصلا به خاطر همین خصم احمدینژاد بودید مگر از میزان علاقۀ آن مرحوم به سید حسن اطلاع ندارید تا جایی که از رد صلاحیت او برآشفت و آن نطق تاریخی را در ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ در فرودگاه ایراد کرد و نهیب زد: "کی به خود شماها صلاحیت داده؟!" هاشمی برای کدام فرد دیگری این قدر مایه گذاشته؟ از رد صلاحیت خودش هم گذشت ولی این یک را تاب نیاورد.
هیچ یک از اینها اما دلیل این نوشته نیست. اصلا حق روزنامه جمهوری اسلامی است که موضع آقای حسن آقای خمینی را نه در فقره مهاجرت که در هر امر دیگر هم نقد کند. اگرچه انصاف اقتضا می کند به یاد داشته باشیم سید حسن نگفته اتباع غیر مجاز را برنگردانید و به تعبیر آقای سردار رادان که علاقه خاصی به کلمۀ «طرد» دارد طردشان نکنید. بلکه هشدار او دربارۀ مهاجرستیزی یا افراط در نگاه منفی به مهاجران است. چرا که خود ما هم کشوری مهاجرفرستایم و اگر مهاجر ستیزی در دنیا تشدید شود دود آن به چشم میلیونها ایرانی مهاجر هم میرود کما این که ترامپ برگردد بیشتر میرود و هم وطنان ما هم در امان نیستند.
می فهمم که یادگار امام از این منظر نگفته بلکه احتمالا به سبب رابطه عاطفی شیعیان افغان با پدر بزرگ او یا خود او گفته است.
در این که فرد باید هویت داشته باشد و معلوم باشد مهاجر است یا پناهنده و دنبال کار است یا اقامت و ترجیحا باید در اردوگاه نگاه داری شود البته که تردیدی نیست تا اگر مرتکب بزه یا جرمی شدند قابل پیگرد باشد. در کشوری مانند آلمان ویزای کار با اقامت تفاوت دارد و ممکن است شخص اجازه کار داشته باشد و اقامت نه. یا اقامت هم موقت باشد و شهروند نباشد. اینها همه درست است و اگر مجلس انقلابی به جای صرف ماهها وقت برای تحمیل پوشش به دختران و زنان ایرانی قانونی درست و حسابی و نه مثل حجاب اجباری و چوب لای چرخ احیای برجام برای مهاجران و اتباع مینوشتند میشد به آن استناد کرد. البته قانوننویسی این جماعت هم چند سال طول میکشد و در این فاصله چند میلیون افغان دیگر وارد شدهاند!
روزنامه جمهوری اسلامی و آقای حجتالاسلام مسیح مهاجری نگران نفوذ طالبان مخالف شیعیان از طریق افغانهای پناهنده یا کوچیده ست اگرچه در میان افغانها تنها پشتونها طالب را دوست دارند و تاجیک و هزاره و ازبک نه و میتوانند دوربین را بگذارند روی پشتونها اگر حساسیت شان این است.
نوۀ امام خود روحانی است و به رغم سن کمتر قطعا مرتبه حوزوی و فقهی بالاتری از حجت الاسلامِ موضوع این نوشته دارد اما این هم محل بحث ما نیست. کما این که نویسنده این سطور خود یک بار که سید حسن از سید جمالالدین به عنوان افغانی یاد کرد با دلایل متعدد گفته او را نقد کرد و با ۱۰ دلیل نشان داد سید جمال الدین اسد آبادی نمیتوانسته افغان باشد و مهمترین دلیل هم خاطرات اعتمادالسلطنه که برای جذب او ناصرالدینشاه قاجار با آن دبدبه وکبکبه و سلطان صاحبقران میخواسته به سید پیشنهاد صدر اعظمی بدهد. قبلۀ عالَم به تبعه افغانستان که پیشنهاد صدر اعظمی ممالک محروسه را نمی داده! پس بحث دفاع از تمام مواضع سید حسن یا همه افغانها در میان نیست و مراد دیگری مقصود است.
بله/ جناب مسیح مهاجری و مطبوعه متبوع پایشان را در یک کفش کردهاند که افغانها را باید به تعبیر سردار رادان طرد کرد. این طرد،طرد را تازگیها وزیر کشورِ آقای پزشکیان هم به کار میبرد در حالی که انتظار میرود ادبیات او مثل رییس جمهور و رییس خود مطابق نهجالبلاغه باشد.
به این هم کاری نداریم. هر چند دامداران و گُلکاران و ساختمانسازان و پیمانکاران راه و صاحبان حِرَف و مشاغل از اشتغال افغانها به خاطر وفاداری و پُرکاری و سازگاری و مطالبه نکردن بیمه و دستمزد کمتر و امکان شکایت نداشتن یا به دلیل انرژی بیشتر که برای کار میگذارند راضیاند اما واقعیت این است که فضای جامعه نسبت به حضور آنها مثبت نیست خاصه جاهایی که جمعیت ساکن انها زیاد شده و از اخراج و بازگرداندن یا همان طرد افغانها یا به تعبیر مردم افغانیها استقبال میکنند و شکی نیست که آقای مهاجری و روزنامه جمهوری به این اعتبار، محبوبیت کسب کردهاند.
این نگاه منفی البته دلایل متعدد دارد. یکی این که شماری از ما به خاطر این که احساس تحقیر میکنیم از تحقیر دیگران لذت میبریم و هر قدر در مقابل چشمآبیها خاضعایم و با گردشگر آلمانی و ایتالیایی عکس یادگاری میگیریم با آن که از خود پایین تر میپنداریم چنین نیستیم. دیگری اخبار جُرم و جنایت و احساس ناامنی است. سوم بیکاری گسترده و این تصور که ابنها شغلها را اشغال کرده اند در حالی که برای شغلی مثل چاهکنی یا همان مقنی اصلا داوطلب ایرانی نیست! دلایل تاریخی هم دارد و مهمتر از همه پایان دوره صفویه با حمله افغانها که آن موقع بخشی از ایران بودند و به هر افغان به چشم محمود افغان مینگریم یا به خاطر استفاده آنان از یارانههای غیر مستقیم یا زاد و ولد و دلایل دیگر که محل این بحث نیست.
سید حسن بگوید و شیخ مسیح هم نفی کند. حرفی نیست. هر دو معمماند و زبان هم را بلدند به ما چه! نکته منفی در واکنش آقای مهاجری به سخنان حسن آقای خمینی در این است که تهدید به افشاگری کرده و بگم بگم راه انداخته در حالی که منتقد بگمبگم احمدی نژاد بود. عین عبارت تهدیدآمیز او این است :«خواص، از انگیزه شما برای حمایت از جماعت موردنظرتان جهت گرم کردن بازارتان اطلاع دارند، کاری نکنید که جزئیات آن را به اطلاع عموم برسانند.»
آقای مهاجری عزیز! هر گفتار و رفتاری که مردم را یاد آن آدم بیندازد نکوهیده است حتی کاپشن پوشی پزشکیان به همین خاطر در نگاه برخی منفی آمد چون یادآور او بود.
شما که منتقد بگم بگم احمدی نژاد بودید و شجاعانه و خیلی زودتر او را شناختید و پرده از معجزه هزاره سوم برداشتید نباید بگم بگم راه بیندازید.
معتقدند طرح آن از ابتدا همین بوده و یک مجموعه است و وقتی جایی را آستان یا حرم مطهر میخوانیم به تبع این اقدامات هم در آن انجام میشود و بودجه مصوب دارد و ربطی به تولیت ندارد.
نکته در همان تهدید است به افشاگری آن هم بدون افشاگری که می شود: بگمبگم. آن هم از زبان منتقد بگمبگم؟! نکتهای دارید بگویید. اما بگمبگم زیبندۀ شما نیست. شمایی که منتقد آقای بگمبگم بودید چه کسی را و به چه چیزی تهدید میکنید؟ جزییات چی را به اطلاع عموم برسانند یا برسانید؟ شما هم کاری نکنید که سید حسن هم به سبک میر حسین موسوی در مناظره مشهور شامگاه ۱۳ خرداد ۸۸ یا علی لاریجانی در عصر ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ در یکشنبه سیاه مجلس خطاب به احمدینژاد بگویند: بگویید هر چه میخواهید بگویید.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟