مردان سوئدی به همسرانشان اهمیت نمیدهند.
نمیدانم این جمله را چه کسی نقل کرده. این را هم به زبان فارسی در توئیت یک ایرانی خواندم و هم متن انگلیسیاش را پیدا کردم.
با بررسیهایی که در مدتزمان اندکی که داشتم انجام دادم، اولین چیزی که به نظرم رسید این بود که این عبارت را یک مرد خوشخیال سوئدی به زبان آورده است. شاید استدلالش هم بیاناتی باشد که در ادامه همین جمله به زبان انگلیسی خواندم: چون مجبور نیستند؛ یا لااقل اینطور فکر نمیکنند. چون باور دارند که زنان میتوانند و باید از خودشان مراقبت کنند. بنا به گفته سایت گردشگری visitsweden.se.، مرد سوئدی مدرن، یک فمینیست است.
واقعیت علمی موجود این است که سوئد یکی از جوامع برابریطلبانه در جهان محسوب میشود. مرخصی مادر/پدر، به طور کاملاً برابر در این کشور یک حق به حساب میآید و باید به طور مساوی اعمال شود. کتابهای کودکان سوئدی، لباسهای تکشخصیتی دارند. و حتی گاهی برای مواقعی که نمیدانند باید از ضمیر he استفاده کنند یا she، یا عبارت خنثای «hen» را به کار میبرند و یا واژه they را که به لحاظ گراماتیک اشتباه بوده، ولی خنثی محسوب میشود.
بله! سوئدیها چنین راهحلهای عملیاتیای دارند!
مفهوم برابری جنسیتی در سوئد چنان فراگیر است که سایت رسمی این کشور، یک صفحه کاملش را به این موضوع اختصاص داده است. ماندهام که آیا در مقیاس جهانی برای دستیابی به این بهترین شوهران دنیا، و جذب زنان توریست خارجی، هیچ تبلیغی هم انجام شده است یا نه! عباراتی که در ادامه میخوانید را زنی امریکایی در مورد مردان سوئدی و از مقایسه همسر امریکاییاش با آنها بیان کرده است:
«از دید مردان سوئدی زنی که شوهر سوئدی دارد یکی از بهترین تحفههای نادر و مطلوب را تور کرده. کسی که میتواند تمام مسئولیتهای زندگی را به یک میزان با او سهیم شود. اما خانمها! توجه داشته باشید که برابری، همیشه هم واقعیت رمانتیکی نیست.» در وبسایت سفارت سوئد آمده که «زنان سوئدی انتظار دارند دوستپسر، همسر یا پارتنرشان در حالت کلی در کارهای خانه با آنها مشارکت داشته باشد. اما کجای این موضوع عاشقانه است؟» و این دیدگاه یک زن مترقیست؛ زنی که احتمالاً امریکایی بوده: «منِ نوعی، به عنوان یک زن خوشم میاد همسرم برای پرداخت صورتحساب شام از کارت خودش استفاده کند؛ حتی اگر این کارت متعلق به حساب مشترکمان باشد. من دوست دارم پارتنرم اگر وسیلهای سنگین دستم هست ازم بگیرد و خودش حمل کند. نه همیشه؛ اما گاهی دوست دارم این اتفاق بیفتد و او ژست عاشقانه به خودش بگیرد. این که جلوتر از من در را باز نگه دارد و منتظر که من از آستانه در عبور کنم. اینها رفتارهایی هستند که از سوی یک زن امریکایی، عاشقانه تعبیر میشود؛ اما مرد سوئدی آنها را سبکسرانه میخواند.»
(این پاراگراف را بهتر میدانم نگویم چه کسی نقل کرده است::: شاید کسی که با شنیدن واژه «جنسیت» تا بناگوشش سرخ میشود. همینطور حالا وقتی که به خاطر میآورد کسی که این متن را از او خواسته کار کند، مردی بوده که امید داشته زنان سوئدی توسط مردان تحقیر میشوند) «قصدم این نیست که گامی بزرگ در راه احقاق حقوق زنان بردارم. حتی نیتم جانبداری از مردان امریکایی یا تمام مردانی که چنین رفتارهای برازندهای باب نظرشان است و انجامشان میدهند، نیست. فقط اقرار میکنم گاهی به عاشقانههایی ولو کوچک نیاز دارم. و بعید میدانم باقی زنان، حتی زنان سوئدی هم مخالفتی با این حرف داشته باشند. قطعاً ما زنان قادر به انجام خیلی کارها هستیم. همانطور که به خوبی میتوانیم از خودمان مراقبت کنیم. اما گاهی واقعاً دلمان میخواد ازمان مراقبت کنند.»
شنیدهام زنان سوئدی حتی گاهی شکایت میکنند که مردان آنقدر به برابری جنسی اعتقاد دارند که در یک کافه، سر صحبت را با زنی که توجهشان را جلب کرده باز نمیکنند. چون فکر میکنند «ما که برابریم. اگر بخواد حرف بزنه خودش میاد جلو.»
برگردیم به کشور سوئد!
برابری جنسیتی
قدرت و نفوذ برابر برای مردان و زنان _هدف سوئد این است.
قدرت و نفوذ
دولت سوئد، خود را به عنوان دولتی فمینیستی جا زده و این کشور علیه تبعیض جنسیتی، قانون دارد. اما جایگاههای مدیریتی کماکان تحت سلطه مردان است. بیایید نگاه دقیقتری بیندازیم.
رویکرد سوئدی
سوئد مدتهاست یکی از طرفداران قوی برابری جنسیتیست. اصل اساسی سوئد این است که هر کسی، صرفنظر از جنسیت، حق کار و حمایت از زندگی خود، برقراری تعادل زندگی شخصی و خانوادگی و حق حیات بدون ترس و وحشت از خشونت یا مورد سوءاستفاده قرارگرفتن را دارد.
برابری جنسیتی تنها به معنای توزیع برابر میان زن و مرد در تمام حوزههای اجتماعی نیست. بلکه این مهم به جنبههای کیفی زندگی نیز برمیگردد؛ اینکه اطمینان حاصل شود از دانش و تجربه زنان و مردان، برای ارتقاء خودشان و جامعه، به یک میزان بهره گرفته شده.
بازیابی واژه فمینیسم یا همان F
دولت فعلی سوئد خود را دولتی فمینیستی معرفی کرده و یک سیاست خارجی فمینیستی بهش اختصاص داده شده است. ادعای دولت سوئد طرفداران و منتقدان خودش را در سطح داخلی و بینالمللی به دنبال داشته. واژه فمینیسم یا مخفف آن، در سوئد بستر بحثهای گوناگونیست. چون این واژه در این کشور کابردی مشابه جاهای دیگر ندارد. دولت این کشور با استفاده از «F» تأکید میکند که برابر جنسیتی حقی حیاتیست و لازم است برای دستیابی به آن اقدامات بیشتری انجام گیرد.
بنابراین تصادفی نیست که ۱۱ وزیر از ۲۲ وزیر دولتی این کشور زن هستند. از زمان کارین کاک، به عنوان اولینزن دولت سوئد در سال ۱۹۴۷، پیشرفت بارزی حاصل شده است. تقریباً نیمی از اعضای پارلمان فعلی سوئد زن هستند.
جریان اصلی جنسیتی
دولت سوئد، آژانس برابری جنسیتی این کشور را موظف به حمایت از ادارات دولتی در امر ادغام چشمانداز جنسیتی در تمام فعالیتهاشان نموده است. نام این طرح «جریان اصلی جنسیت در سازمانهای دولتی (GMGA)» است و هدف آن ادغام برابری جنسیتی در تمام ابعاد فعالیتی آژانس است.
از بحثهایی نظیر چگونگی برقراری برابری میان زنان و مردان سوئد که بگذریم، چند روز پیش موضوعی توجهمان را به خود جلب کرد و مرا به پژوهش در این باب واداشت: اینکه مردان سوئدی بیشتر با زنان تایلندی ازدواج میکنند و زنان زیبای سوئدی را نادیده میگیرند. تا آنجا که کار به جایی رسیده که یک فرماندار فمینیست سوئدی خواستار ممنوعیت ورود زنان تایلندی به این کشور شده است.
با بررسیهایی که انجام دادم معلوم شد تنها بخشی از واقعیت را دیدهایم. به ویژه بخش نادیدهگرفتن زنان سوئدی. در زمان مختصری که در اختیار داشتم تورقی بر منابع مختصر انجام دادم. اولین چیزی که باید دنبالش بود اینکه دلیل برقراری ارتباط زنان تایلندی و مردان سوئدی از کجا ریشه گرفته است. چرا شمار تایلندیها در سوئد، و خصوصاً استکهلم انقدر بالاست.
مهاجرت تایلندیها به سوئد، از آنجا شروع شد که مردان سوئدی شروع به ازدواج با زنان تایلندی کردند. قضاوت رایج تبعیضآمیزی که در سوئد وجود دارد این است که مردان این کشور از بازار ازدواج داخلی، طردشده محسوب میشوند و دنبال زنانی مطیع میگردند.
سؤالی که مطرح میشود اینکه آیا مردان سوئدی واقعاً احساس طردشدگی دارند:
در پاسخ میشود گفت که بستگی دارد؛ این موضوع در مورد بعضیشان صدق میکند و در مورد بعضی دیگر خیر. بسیاری از مردان سوئدی با زنان تایلندی ازدواج میکنند؛ زنانی که اغلب قدکوتاه هستند. مردان سوئدی معمولاً احساس طردشدن از سوی زنان سوئدی را دارند، یا لااقل احساس میکنند که نمیتوانند نیازهای آنان را برآورده کنند. و زنان سوئدی در حالی که مردان خود را عقب کشیدهاند، برای تحصیلات حومه را رو به سوی خارج از کشور ترک میکنند. لذا مردان سوئدی زنانی از تایلند میگیرند. زنانی که قابل اعتماد و مهرباناند. سطح توقعشان پایین است و خرج کمی هم دارند.
کشوری که بیشترین تعداد زنان از آن کشور به سوئد نقلمکان کردهاند، تایلند است. و سفارت تایلند در استکهلم، خط تلفنی مختص زنان بدسرپرست دارد. یک روستایی سوئدی که دو هفته به تایلند رفته بود، در بازگشت همسری که آنجا اتخاذ کرده بود با خود آورد؛ زنی هماناندازه روستایی، و بیسواد. تجربه این مرد سوئدی تجربه موفقی به شمار میآید. نمونه دیگری که البته با عنوان بازنده توصیفش کردهاند، مردیست کجخلق، که پس از تجربه دو طلاق، تصمیم به ازدواج با «زنی سنتی» دارد. او در جستجوی «مادری تنها و زنی خوداشتغال» به وبسایتی مراجعه میکند تا هدفش را از بلاروس یا دیگرکشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی به دست بیاورد.
چکیده موارد موافق و ناموفقی که از زندگیهای واقعی مردان سوئدی به دست آمد اینکه چنانچه آنها بتوانند زنی از طبقه خودشان به همسری برگزینند بازنده محسوب نمیشوند. در سوئد مردانی که ناامید هستند و به وضوح وضعیت خوبی ندارد، به عنوان آخرین راه چاره، ازدواج را زنی خارجی را انتخاب میکنند.
این موضوع در مورد ازدواج با زنان سوئدی که سطحشان پایین نیز صدق میکند. یعنی مردان سوئدی ازدواج با زنان سطح پایین هموطن خود را نیز شکست تلقی میکنند. موضوعی که به خودیخود خیلی هم مختص ملیتی خاص نیست. اما کلیشههایی خاص در مورد سوئدیها وجود دارد: اینکه «مالباختگان» این کشور به زنان اتحاد جماهیر شوروی سابق یا جنوب شرقی آسیا رو میآورند.
سیستم رفاهی سوئد، قوانین سختگیرانهای برای صاحبان املاک دارد. هیچ امتیازی به کسانی که صاحب دارایی باارزشی در این کشور نیستند، تعلق نمیگیرد. بازار کار سوئد هم بازار سخت و متخلخلیست. اساساً اگر میخواهید در این کشور کار کنید باید شرایط بسیار مساعدی برای کار کردن داشته باشید؛ خصوصاً در حیطههایی که در آنها صلاحیت ندارید. بنابراین زنان تایلندی در سوئد قادر نیستند در رفاه زندگی کنند. آنها نمیتوانند صاحب شغل شوند. پس چطور باید امرارمعاش کرد: یکیش این است که مثلاً در یک شرکت، رستورانی تایلندی راهاندازی شود و توی آن سالن ماساژ تایلندی هم بگذارند.
غالب تایلندیها مسلمان نیستند و بنابراین طبیعیست که تایلندیهای ساکن سوئد هم اغلب مسلمان نباشند. برخی تایلندیها به عنوان کارگران فصلی و برای برداشت توت به سوئد میآیند. ولی راه سادهتری که برای تایلندیها وجود دارد این است که با مردان سوئدی ازدواج کنند. دلایل مختلفی هم برای موفقیتآمیز بودن این تز هست:
۱. یکی اینکه نسبت مردان سوئدی به زنانشان ۳ به ۲، یا ۱.۵ است.
۲. از سویی زنان سوئدی اصل، مردان فرهنگهای دیگر را برای ازدواج ترجیح میدهند (اعراب، ساکنان اروپای جنوبی و غیره). به گمان زنان سوئدی، مردان کشورشان، خجالتی و زنانه تربیت شدهاند.
۳. سوم اینکه برخلاف زنان این کشور، بسیاری مردان حومهای سوئد مستعد رفتن به شهر برای کار و تحصیل نیستند. و همین امر عدم تعادل جنسیتی بالایی در این کشور پدید آورده است.
از سویی جستجوی همسر در تایلند نیز امری کاملاً طبیعیست. تایلندیها در میان سوئدیها هم شهرت خوبی به هم زدهاند. من خودم به تایلند سفر نکردهام و از زیر و بم فرهنگ این کشور چیزی نمیدانم. فقط میدانم دیگرفرهنگهای مسلمان، علاقه چندانی به ازدواج با غیرمسلمان ندارند. و به همین دلیل است که از میان بسیاری کشورهای مطلوب مردان سوئدی، تایلندیها بیشتر به همسری آنها برگزیده میشوند.
در مورد اینکه تایلندیها چه طرز فکری نسبت به توریستهای سوئدی کشورشان دارند، باید گفت دیدن غربیها برای آنها در کشورشان حالتی طبیعی پیدا کرده و بنابراین توجهشان به سمت آنها خیلی جلب نمیشود، مخصوصاً اگر توریستها سفیدپوست باشند. تایلندیها تمام سفیدپوستان را زیر یک چتر قرار میدهند: «farang». البته برخی «فرنگی»ها نیز عبارتی که بهشان اطلاق میشود را نژادپرستانه تلقی کردهاند. در کل توریستهای غربی سفیدپوست در تایلند جایگاه با احترامی دارند.
تایلندیها، به یک فرنگی که به زبانی غیر از زبان تایلندی از آنها درخواست کمک میکنند، نگاهی ترحمانگیز دارند (لااقل از دید خودشان که اینطور است) و با همان اندک زبان انگلیسی که بلدند هر کاری از دستشان برآید برای کمک به او انجام میدهند. هرچند میان تایلندیها نیز هستند کسانی که به توریستها به عنوان مخزن دلار و ارز نگاه میکنند و با کلاهبرداری سعی در فریبشان دارند.
نتیجهگیری: مخلص کلام و بی هیچ جانبداری زنانهپیرو یا طرفداری از هیچ جنسیت خاص باید گفت موضوع ازدواج مردان سوئدی با زنان تایلندی، موضوعیست که کاملاً باب میل زنان تایلندی به حساب میآید (کما اینکه عدهایشان گفتهاند عاشق مردان سوئدیاند، اما مطمئن نیستند مردان سوئدی هم آنها را بپسندند). از سویی زنان مهاجر تایلندی به دلایلی که به اختصار بهشان اشاره شد سادهترین راهی که برای استقرار در سوئد در اختیار دارند این است که با مردی سوئدی ازدواج کنند. و در مقابل مردان سوئدی هم به دلایل اقتصادی، و واپسزدگی از سوی زنان کشور خودشان رو به زنان نازکاندامی آوردهاند که سهلالوصولتر بودهاند. زنانی که مسلمانبودن یا نبودن همسر برایشان دغدغه چندانی محسوب نمیشود.
فرصت نیست به مقاله مفصلی با عنوان مقاله: «زندگی بهتر در سوئد: تجارب زنان تایلندی از خشونتهایی که در ازدواجهای بینالمللیشان با مردان سوئدی متحمل میشوند» بپردازم. مقالهای که نمونههای موردیاش چند تن از زنان تایلندی بودند که در معرض انواع خشونتها و از جمله خشونت فیزیکی همسران سوئدیشان قرار گرفته بودند.
پینوشت: ارتباط فمینیسمبودن دولت این کشور، با رفتارهایی که از مردان سوئدی در مورد زنان سر میزند (که در متن با عنوان رفتارهای زنانه توصیف شدهاند) را هم تنها میتوان یک دوگانگی خواند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟