ماجرا چنان پیش میرود که مردم احساس میکنند یا مسئولان وزارت بهداشت ارادهای برای کنترل این بیماری ندارند یا ساختار بهداشتی کشور در این زمینه بهواسطه ناکارآمدی مدیریتی، شکست خورده است؛ ساختار بهداشتی که در تمام طول این ۱۸ماه مدام با فرافکنیهای گوناگون انگشت اتهام بهسوی مردم گرفت و آنان را مقصر اصلی پیکهای چندگانه و وضعیت فاجعهبار فعلی دانست. برای بررسی این وضعیت «فراز» گفتوگویی داشته است با دکتر هادی یزدانی پزشک و فعال سیاسی.
ابتدا باید به اصل واریانت دلتا اشاره بکنم که در تمام دنیا نرخ ابتلا را بالا برده است. حتی در کشورهایی که تا حدی در واکسیناسیون موفق هم بودند این واریانت موجب بروز ابتلا ها و مرگومیر شده است و همین سویه پیشبینیها را در رابطه با مهار کرونا به هم زد ولی مسئله این است که در کشور ما، واکسیناسیون عمومی هم با سرعت مطلوب انجام نشد، یعنی آن میزان واکسیناسیونی که انجام شده در تعریف واکسیناسیون نمیگنجد. ما تقریبا ۵۰ تا ۵۵ میلیون نفر جمعیت بالای ۱۸ سال داریم که باید واکسینه شوند، یعنی عملا نیاز به ۱۰۰ تا ۱۱۰ میلیون دوز واکسن داشتیم و داریم. اما میزان واکسیناسیونی که انجام شده فقط شامل گروههای پرخطر و میانسال به بالا شده، اگر واکسیناسیون عمومی انجام میشد، درست است که ابتلا به دلیل واریانت دلتا افزایش پیدا کرده اما میزان مرگومیر با میزان افزایش ابتلا، افزایش پیدا نمیکرد. نکته دیگر اینکه در برهه زمانی خیلی بدی ایت اتفاق افتاد؛ یعنی در حالیکه دولت مستقر داشت روزهای آخر خود را میگذراند و دولت منتخب هم هنوز مستقر نشده بود. در چنین شرایطی همیشه چندماهی خلاء قدرت وجود دارد و این خلاءقدرت باعث شده تصمیمگیریها و عمل به این تصمیمها با کندی و دشواری انجام شود و عملا هم در این میان کسی پاسخگو نیست. رئیسجمهور و مجموعه قبلی میداند که رفتنی است و مجموعه جدید هم هنوز مستقر نشده، و اینجاست که خلاء مدیریتی بهوجود آمده است. مشکلات و مسائل متعددی هم در این میان وجود داشت. از جمله ضدتبلیغهایی که روی واکسنهای موجود انجام گرفت، باعث شد خیلی از گروههای پرخطر با وجود ثبتنام، از واکسینه شدن انصراف بدهند. ناهماهنگیهایی هم بین بخش حاکمیت وجود داشت، ناکارآمدیها سیستماتیکی که در بروکراسی اداری و حاکمیتی کشور داریم، و در این موارد خودش را نشان میدهد، در کنار تمام این موارد، باید به وضعیت مرزها هم توجه کنیم، وضعیت به گونهای است که گویا کشور اصلا مرز ندارد به معنای واقعی کلمه . در پیکهای مختلف اول، سوم و پنجم بهوضوح دیدیم که نه مرزها و مبادی رسمی کشور سفت و محکم بسته شدند و نه فرودگاهها قوانین خاصی دارند که بتوان جلوی ورود ویروس و بیماران را گرفت، نه مرزهای شرقی و غربی و جنوب کشور خیلی مرزهای سفت و سختی هستند. مجموع همه اینها باعث شد که یک سویه نامناسبی از ویروس در زمان نامناسب و با وجود مشکلات مدیریتی وارد کشور شود. و مسائل از قبل روی زمین مانده را هم تشدید کند و این چیزی بشود که الان با آن مواجهیم. غیر از نوع ویروس، اجتماعاتی که در زمان انتخابات اتفاق افتاد کمک کرد به بیشتر شدن تنش.
به هرحال مردم خستهای که ۱۸ماه است در حال تجربه شرایط سختی هستند و هیچ چشمانداز مثبتی هم در پیش رو ندارند، به نظر میرسد که قصد یک خودکشی آگاهانه جمعی را دارند. روی این اصطلاح «خودکشی» تاکید دارم. چرا که به نظر من واقعا افراد جامعه میدانند که اگر شرایط بهداشتی را در عدم وجود واکسن رعایت نکنند، برایشان خطرناک است، اما آگاهانه رعایت نمیکنند، چون هیچ امیدی ندارند. این خودکشی هم دستهجمعی است به این دلیل که عزاها، عروسیها، مجالس مختلف، منابر، همچنان در حال اجرا شدن هستند. حتی با وجود سویه دلتا اکثر مردم دیگر گرایشی به رعایت پروتکلها ندارند.
وضعیت مشروعیت وزیر بهداشت، آنقدر پائین آمده که حتی اگر حرف درستی هم میگفت، این حرف درست شنیده نمیشد! تهیه واکسن یک بحث حاکمیتی است یعنی در مورد تولید یا واردات واکسن وزرات بهداشت متولی نیست. البته وزیر هم نباید با گفتن چنین حرفی از خودش سلب مسئولیت میکرد. چون شخص وزیر عملکرد مناسب و وجههای در بین افکار عمومی نداشت، حتی حرفهای درستش هم در بین مردم شنیده نشد. اکتهای فعلی وزیر را باید با توجه به شرایط فعلی بررسی کرد. چون وی در دولت آینده جایگاهی ندارد، و همین ناامیدی باعث شد که وزیر اعلام کند این وزارتخانه وظیفهای در قبال واکسن ندارد. در حالیکه صحبتش درست است، در همهجای دنیا شرکتها یا واکسن وارد کرده یا تولید کردهاند و دولتها خریدهاند، ولی به هرحال، هم رسیدن به یک عدم مشروعیت در جامعه و هم نامهای که وزیر بهداشت به رهبری نوشت رفتار کسی است نا امید شده از حضور در دولت بعدی و در حال بیرون کشیدن سرمایههایش است.
دکتر نمکی در برهه خوبی وارد وزارت بهداشت نشد. وی بعد از شکست عملی طرح تحول سلامت و زمانیکه ساختار دولت وزیر سابق قاضیزاده هاشمی را مورد حمایت قرار میداد ولی به تبعش طرح تحول سلامت آنقدر سادهاندیشانه بود که فکر میکردند مسئله مهم بهداشت ودرمان کشور منابع مالی است. و به همین دلیل وزارت بهداشت دچار یک مدیریت یله و رهایی شد که حجمی از مطالبات ایجاد میکرد و رفتهرفته افرادی که حمایت میکردند دیگر از قاضیزاده هاشمی حمایت نکردند. در این فضا بود که دکتر نمکی به واسطه دوستی با دکتر نوبخت -درسازمان برنامهریزی- و برادر وی که آنزمان رئیس کمیسیون بهداشت بود، وارد وزارت بهداشت شد و بعد ماجرای بحران کرونا پیش آمد، عملا شخص دکتر نمکی، تحت آزمونهایی قرار گرفت که برای هیچکدام از آنها از قبل آمادگی نداشت. دکتر رئیسی معاون وزیرهم در یک کلابی، مسائلی را در رابطه با واردات و تولید واکسن در کشور مطرح کرد که من در پاسخ گفتم مشکل اصلی شما این است که در مسئولیت و قدرت شکاف وجود دارد. چون شما عملا قدرت خاصی ندارید، این مسئله با توجه به دیتاهای موجود، درست هم هست. اما در ظاهر ماجرا، مردم شما را مسئول میدانند، شما باید پاسخگوی مردم باشید. مردم در ستاد مقابله با کرونا، کسی جز شما و اعضای دیگر را نمیشناسند، تا زمانی که شکاف قدرت وجود دارد شخص وزیر هم یکی از شکستخوردگان این شکاف است. اگر تصمیم بر عدم واردکردن واکسن خاصی گرفته میشود، اگر دستور داده میشود فلان اجتماعات خاص در این شرایط برگزار شود، انتخابات برگزارشود، وزیر باید جوابگو باشد، در واقع بخشی از دلایل مهم منفورشدن دکتر نمکی را باید در جاهایی خارج از وزارت بهداشت ببینیم. اما روانشناسی فردی افراد، عدم ارتباط وزیر و مشاورانش با رسانهها، و احساس رهاشدگی مردم و افزایش مرگ در میان خانواده و نزدیکان ، موجب خشمی در بین مردم شده که بر وزارت بهداشت و دولت مستقر خالی میشود و اتفاقات به نحوی پیش رفتهاند که همه شاهد آن هستیم.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟