متکدیان عصر جدید!
دیگر ازدوران متکدیانی که نسخه یا عکس رادیولوژی به دست، به سراغ مردم میرفتند و یا آنانی که ادعا میکردند پول برگشت به شهر خود را ندارند، گذشته است. دورانی که میشد با حداقلترین مقدار ممکن، به آنها کمک کرد و آنها هم هزارجور دعای دفع بلا پشت سرمان روانه میکردند. حالا در دوران تکنولوژی و غلبه آن بر تمامی جوانب زندگی، گدایی هم از این غافله عقب نمانده: آقایون، خانوما، کمک کنید، هرکسی هم که پول نقد همراهش نداره، کارتخوان دارم!
اولین بار که این جمله را شنیدم واقعا سرم سوت کشید؛ گدایی که کارتخوان دارد؟ کارتخوانی که برای گرفتنش از بانک، باید علاوه بر مدارک معمول، سند وجواز و سفته هم ارائه داد. دیدن گدای کارتخوان دار، باعث شد، دلم برای خودم و امثال خودم بسوزد، چون کسب و کاری که ما بهعنوان روزنامهنگار داریم، حتی در حد داشتن یک دستگاه پوز هم نیست! با خودم حساب و کتاب کردم که یک گدا در طول روز باید چقدر درآمد داشته باشد که بتواند دستگاه پوز تهیه کند، حالا یا از بانک دریافت کند، یا بخرد و یا اجاره کند؛ تمام اینها به یک اعتبار کسب و کاری نیاز دارد، این که گدای محترم چنان درآمدی دارد که میتواند یک کارتخوان اجاره کند، کارتخوانی که اجاره ماهانهاش گاهی از ۲میلیون تومان شروع میشود؛ مبلغی که ممکن است یک روزنامه نگار یا کارگر و کارمندی فقط بتواند برای اجاره نشینی در یک خانه نقلی بپردازد! همین ماجرا موجب شد بروم سراغ گوگل و البته دیوار تا ببینم ماجرای گرفتن کارتخوان به چه صورت است.
کارتخوان بانکی یا امانی!
در طی جست وجو، در گوگل و به خصوص دیوار، متوجه شدم که مانند تمام مواردی که میتوان آنهارا دور زد-گرفتن وام و خرید و فروش آن، خرید شاهد، خرید چک و...- کارتخوان هم بازار سیاه خاص خودش را دارد و لازم نیست برای داشتن آن به بانک مراجعه کرد، تنها کافیست فرد یک و به گفته برخی فروشندهها حتی چند حساب بانکی داشته باشد. در پرس و جو با پلیس هم مشخص شد که اغلب این نوع کارتخوانها قابل ردگیری نیستند! (بنابراین حتی میتوان به پزشکانی که به داشتن دستگاه پوز در مطب یا درمانگاه تمکین کردهاند، شک کرد!) در مورد فروش کارتخوان هم شرایط بسیار سادهتر از آن چیزی بود که فکر میکردم: فوری، تحویل در منزل!
گدای کارتخوان دار، پایه قیمت دارد!
من صدقه دادن به گدای کارتخوان دار را امتحان نکردم، چون هنوز درگیر دلسوزی به حال خودم هستم، اما در طول سفر با مترو دیدهام که این گدایان متشخص، کف قیمت دارند که در کمترین و منصفانهترین حالت، از ده هزار تومان شروع میشود، بقیهاش به همت عالی پرداخت کننده مربوط است و میزان توانایی متکدی در کباب کردن دل مسافران که دیگر میدانیم ماجرایش از چه قرار است (سرطان والدین، معلولیت فرزندان- ام اس خودشان و ...) این ماجرا، زن و مرد هم ندارد. اگر پول نقد داشته باشید و بخواهید مثلا ۵ هزار تومان برای صدقه! هزینه کنید، با اخم و تخم متکدی محترم مواجه خواهید شد!
گدایی، یک شغل با درآمد کلان!
خوب وقتی کار به داشتن کارتخوان و در نتیجه داشتن حساب بانکی میرسد، دیگر گدای فوق، دارای یک شغل است و بابت کاری که میکند، نه تنها خجالت نمیکشد و احساس شرم نمیکند بلکه در بسیاری از موارد، مدعی هم هست، در پاسخ به به برخی پرداخت کنندگان با لحن خاصی میگوید: همین! تو که وضعت از منم بدتره. یک بار سر همین رفتار، دعوای جانانهای بین مسافر و متکدی کارتخوان دار درگرفت؛ مسافر میخواست پولش برگردانده شود!
گدایی در کنار دستگاه کارتخوان!
برخی هم که نمیخواهند برای دستگاه پوز هزینه کنند، کنار عابربانک، کمین میکنند، تا هرکس، پولی ازعابربانک گرفت خفتش کرده و جگرش را کباب کنند. این افراد به دقت مراقب این هستند که فرد چه مقدار از دستگاه دریافت میکند و اگر پولی که از وی میگیرند به مذاقشان خوش نیاید و طرف هم ادعا کند که همینقدر دارد، به وی گوشزد میکنند که همین الان فلان تومن از دستگاه گرفتی!
این داستان، پایانی ندارد؛ چون ارادهای برای اجرای هیچ قانونی
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟