کارشناسان بازار مسکن معتقدند، با توجه به شرایط اقتصادی کشور تورم، بیثباتی در قیمت ارز و رکود در بخش ساخت و ساز تعداد مستاجران را افزایش افزایش داده است. البته که یک کارشناس مسکن، ممکن است از فاکتورهای مهمی چون تداوم خشکسالی، ناتوانی در مدیریت آب، از بین رفتن تدریجی کشاورزی، فرونشست زمین و مهاجرت از روستاها و شهرستانها به کلانشهرها، که بازار تقاضای مسکن را داغ میکند، غافل بماند.
افزایش عرضه، طبعا نرخ کالای مورد نظر را افزایش میدهد. مهاجرانی که وارد تهران میشوند اگر بتوانند کسب و کاری در تهران برای خود دست و پا کنند، در همین تهران میمانند، اما اگر نتوانند به حاشیهها رانده میشوند. اما نکته قابل تامل این که چند سالیست، اجارهنشینی در تهران، که مدام طبقه متوسط را به بخشهای پائینتر شهر رانده، بیشتر شکلی کارگری و غیربومی به خود گرفته؛ طبقه متوسط، به دلایل مختلف اجتماعی وفرهنگی، ترجیح داده است اجارهنشینی خود را به شهرکهای حومه تهران انتقال دهد. به نظر میرسد با چنین وضعیتی تهران، به سمت دو قطبی شدن پیش میرود؛ جامعه کارگری و مهاجری اجارهنشین در جنوب شهر تهران و طبقه مرفه در مرکز و شمال تهران. تهران در حال از دست دادن طبقه متوسط خود است.
در بسیاری از موارد هم از این نکته مهم غافل میمانیم که تعداد خانههای خالی در تهران همچنان بسیار زیاد است و ارادهای در مورد تغییر وضعیت املاک خالی وجود ندارد، حتی سامانه احصاء املاک خالی و گرفتن مالیات از مالکان آنها، هنوزچندان که باید و شاید موفق نبوده، چنانکه عضو سابق شورای راهبردی نظام مالیاتی کشور در این مورد گفته قوانین مالیاتی بخش مسکن، خصوصاً مالیاتهای تنظیمی، بسیارعقب افتاده است و سال به سال در این زمینه پسرفت کردهایم. او در این مورد، به نمایندگان مجلس اشاره میکند که براساس منافع شخصی خودشان قوانین را طوری بیاثر میکنند که با وضعیت خودشان همخوانی داشته باشد! این اصلاحات ناهماهنگی در مواد ایجاد کرده و پیوستگی سیستمی مواد قانون را به هم زده است. لاجرم مالکان همچنان تلاش میکنند املاک خود را کلید نخورده نگه دارند؛ خانه، از یک کالای مصرفی تبدیل شده است به کالای سرمایهای. به گفته معاون راه و شهرسازی، حدود ۲.۵ میلیون خانه خالی در تهران وجود دارد. این میزان ده برابر شهر لندن است. سیاستی که لندن و چین و برخی کشورهای توسعهیافته در پیش گرفتهاند تا حضور طبقه متوسط در پایتخت را تداوم بخشند، ساخت سریع و انبوه مسکنهای پیشساخته و اجاره به شرط تملیک است. در حالیکه تهران، با انباشت و در واقع احتکار مسکن مواجه است؛ به همان دلیل سرمایهای شدن. همین امر خروج طبقه متوسط از پایتخت را افزایش داده است، طبقه متوسط، کارمند در هر بخشی، دولتی یا خصوصی است که دستمزد ثابت دارد و دیگر از پس افزایش اجارهبها در تهران برنمیآید، اما کارگر روزمزد مهاجر، احتمالا وضعیت بهتری دارد و حداقل در محلههای کارگرنشین، متحمل هر گونه شرایطی میشود؛ شرایطی که احتمالا برای طبقه متوسط چندان پذیرفتنی نیست.
فکت سوم: قطبی شدگی تهران؛ غلبه حاشیه بر متن
از دست دادن طبقه متوسط، برای هر جامعهای در هر سطحی، خطرناک است. طبقه متوسط هم سرمایه اجتماعی دولتهاست و هم تولید و توزیع و محافظت کننده فرهنگ. شهری بدون این طبقه میانی و با وجود دو طبقه به شدت فقیر و به شدت مرفه، هر آن باید منتظر تنشها باشد. طبقه فقیر در بخش کارگرنشین شهر که رو به گسترش است، برای شهری با شرایط اجتماعی و اقتصادی تهران، همچون بمب ساعتی عمل میکند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟