در هشتم سپتامبر ۲۰۱۵، پرزیدنت اوباما سه رأی انتهایی را برای تصویب توافقنامه تاریخی خود با ایران در سنا به دست آورد... با این تضمین که ایران، کشوری عاری از سلاح هستهای باقی خواهد ماند. این توافق سالها بود که داشت شکل میگرفت. اوباما، جهانی را گرد هم آورده بود تا بدین ترتیب یک سیستم فلجکننده اقتصادی علیه ایران وضع کند. و سپس اروپا و چین و روسیه را در پس یک استراتژی دیپلماتیک متحد کرده و بدین ترتیب به توافقی برای ایران دست یافته بود که به موجب آن این کشور تحقیقات هستهای را به عقب برگردانده و اجازه انجام گرفتن بازرسیهای بینالمللی بیسابقه را از برنامههای هستهای خود صادر کند.
همان روز نامزد آن زمان ریاست جمهوری یعنی دونالد ترامپ، در مقالهای که در یواسای تودی نوشته بود، دل و روده این توافق را کشید بیرون و بیاعتبارش خواند. ترامپ آن زمان اعلام کرد که در صورت انتخاب شدن به عنوان رئیسجمهور عملکرد به مراتب بهتری خواهد داشت: «ریاست جمهوری ترامپ ایرانیها را وادار خواهد کرد پای میز مذاکره برگشته و توافقی بسیار بهتر انجام دهند.»
زمانی هم که رئیسجمهور شد، نزدیکترین مشاورانش به او التماس میکردند که توافق را پاره نکند... آنها حرفشان این بود که این توافق کارآ است. بیراه هم نگفته بودند. ایران به وعدههای خودش عمل کرده بود. در واقع این کشور بخشهای عمدهای از برنامههای هستهای خود را تعطیل کرده و به بازرسان اجازه ورود داده بود. و آن ائتلافِ بعیدی که اوباما بر پایه سیاست ایران ساخته بود _امریکا، اروپا، چین و روسیه_ حالا به اجماع رسیده و این آمادگی را پیدا کرده بود که روی دیگر رفتارهای ایران سرمایهگذاری کند... مانند حمایتهای این کشور از گروههای نیابتی در منطقه. به او گفته بودند که امریکا با وجود توافق برجام جای امنتری خواهد بود.
اما ترامپ که گوشش بدهکار این حرفها نبود توافق را لغو کرد و تحریمها را مجدداً اعمال نمود. هیچ کشوری به او ملحق نشد. همه کشورها در ائتلاف اوباما، جانب ایران را گرفتند و تمام تلاش خویش را برای کمک به این کشور انجام دادند؛ تا مگر از تأثیر تحریمهای اعمال شده مجدد ترامپ مصون بماند. شرایط زمانی بدتر شد که ایران شروع به از سرگیری بخشهایی از برنامه هستهای خود کرد که خاموش نگهشان داشته بود. چند سال بیشتر نگذشته بود که کارشناسان تخمین زدند زمانی که کشور ایران برای غنی سازی اورانیوم با درجه تسلیحات کافی ساخت سلاح هستهای («همان زمان شکست») نیاز دارد از یک سال به دو ماه تقلیل پیدا کرده است. ایران تنها به همین جا بسنده نکرده و سایر اقدامات تحریکآمیز خود را مجدداً از سر گرفت... مثلاً به نیروهای نیابتی خود در عراق (پس از «توقف حملات»ی که در دوران اوباما تصمیمش اتخاذ شده بود) دستور داد دوباره نیروهای امریکایی مستقر در این کشور را مورد حمله قرار دهند.
و البته که ترامپ هیچ تلاشی نکرد تا مفاد و جزئیات آن «توافق بهتر»ی را که همیشه ادعایش را داشت معلوم کند. وزیر امور خارجه دومش، یعنی مایک پمپئو، یک فهرست دوازده تایی غیر منطقی و بیمعنا تدوین کرد... فهرستی که ایران برای بازگشت به مذاکرات باید بهشان پایبند میماند؛ و البته که مفاد این فهرست از ابتدا به نظر عملناکردنی میآمدند. با طولانی شدن دوران ریاست جمهوری ترامپ، برنامه تحقیقات هستهای ایران به رشد خود ادامه داد. حملات نیروهای نیابتی ایران نیز به نیروهای امریکایی ادامه پیدا کرد و فعالیتهای بیثبات کننده ایشان در منطقه افزایش یافت. سیاست ترامپ در مقابل ایران، بی بروبرگرد، شکستی مفتضحانه و بی قید و شرط بود.
فاجعهای که ترامپ موجب آن شد، یک آستر نازک نقرهای هم داشت... اینکه لااقل توانست تئوری آنهایی را که در زمان امضای توافق با ایران، مخالف این معاهده بودند، به بوته آزمایش بگذارد. آن منتقدان از اوباما خواستند که در عوض توافق، تحریمهای ایران را به قوت خود باقی نگه دارد؛ تا زمانی که این اطمینان حاصل شود که ایران بخشهایی از برنامه هستهای خود را به طور دائم کنار گذاشته و حاضر است در باب رفتارهای خود در کشورهای منطقه مذاکره کند. اوباما همان زمان حس کرده بود که این یک تفکر سودایی است و ترامپ نیز در چهار سال صدارتش خیلی خوب ثابت کرد که استراتژیِ مدنظر منتقدان توافق جز شکستی شرمآور، ماهیت دیگری ندارد.
حالا پرزیدنت بایدن و تیم او دارند با جدیت تکهها را کنار هم میگذارند. دولت سعی کرده که ایران را برگرداند پای میز مذاکره... اما ایرانی که یک بار فرش را آنطور محکم از زیر پایش کشیدهاند، به وضوح هیچ تمایلی به انجام این کار ندارد. مواضع ایران به طرز دیوانهکنندهای سخت بودهاند: یک تیم مذاکره کننده جدید ایرانی در ماه دسامبر پای میز مذاکره برگشت و غالب امتیازاتی که دولت پیشین در بهار داده بود، واژگونه کرد.
موضوع اینجاست که باقی ماندن _حتی یکماهه و یکساله_ بر سر سیاستی که ترامپ در قبال ایران چیده، جنون محض است... ایران اگر امروز به دنبال سلاح هستهای باشد، احتمالاً تنها ۶۰ روز لازم دارد تا سوخت مورد نیازش را تولید کند. این واقعیت ترسناکی برای دوستان امریکا، خصوصاً اسرائیلیها در منطقه خاورمیانه است. و هر چه که ایران به قدرتی هستهای نزدیکتر میشود، فاصله رقبای منطقهای او (نظیر عربستان سعودی و ترکیه) نیز تا رسیدن به قدرتهای هستهای کم و کمتر میشود.
بنابراین حالا زمان آن رسیده که تیم مذاکره کننده بایدن، امتیازاتی هوشمندانه و ضروری را برای از سرگیری برخی از نسخههای توافق هستهای اوباما به ایران ارائه کند. بله، ایران باید به مصالحهای مساوی رسیده و تواقفی تازه محقق گرداند؛ آن هم به همین زودیها... حالا ساعت به تیک و تاک نهاییاش رسیده و باید که به زودی توافقی حاصل شود. این معاهده جدید امکان دارد شباهتی به توافق اوباما نداشته باشد... زیرا ما آن توافق را در همان زمان ترامپ از کف دادیم. اما به توافق رسیدن با ایران مزایایی دارد... که یکیاش افزایش قابل توجه زمان شکست و اجازه از سرگیری بازرسیها است و دیگری که از همه هم مهمتر است، تبدیل جهان است به مکانی امنتر.
و برای آن گروه از افرادی که استدلال میکنند مخالف اعمال تحریمهای ترامپ به عنوان بخشی از توافق جدید هستند، واقعیتی که وجود دارد این است که آنها حتی یک مزیت هم از اعمال این تحریمها ندیدهاند. تحریمهای ترامپ به طرز بیشرمانهای بینتیجه ماند... و ترامپ آنطور که وعده داده بود، نتوانست ایران را بار دیگر پای میز مذاکره بکشاند. در عوض تنها کاری که کرد بدترشدن رفتار ایران بود.
در خاورمیانه نیز حتی آن گروهی که در سال ۲۰۱۵ با صدای بلندتری از سایرین به توافق اوباما انتقاد میکردند، حالا از تصور شروع مجدد آن مسرور به نظر میرسند. برای آنهایی که در فاصله نزدیکتری از ایران زندگی میکنند، شکی وجود ندارد که فاصله گرفتن این کشور از ساخت سلاح هستهای تا چه حد به امنیت کمک خواهد کرد... آنها به چشم خود دیدند که ایران تا کجا میتواند خطرناک باشد. بایدن و تیمش باید هر کاری از دستشان ساخته است برای برقراری مجدد توافقی خوب انجام دهند.
#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟