تد گلن کارپنتر
در طول دهههای اخیر الگوی نگرانکنندهای پدید آمده که از طریق آن برخی با لکهدار کردن اعتبار رقبای خود در سیطره سیاست خارجی، به دنبال آناند که از بحث در مورد ابتکارات سیاستِ موردِ تردیدِ ایالاتمتحده جلوگیری کنند.
این تاکتیکی است که سناتور فقید جوزف مککارتی و پیروانش در طول جنگ سرد تا حد کمال از آن بهره جستند. آنها هر کسی را که پیشنهاد میکرد واشنگتن باید سیاستی کمترتقابلی را در قبال اتحاد جماهیر شوروی یا جمهوری خلق چین اتخاذ کند، به عنوان هوادار کمونیست و یا خائنی آشکار جا میزدند. و بدینترتیب بود که خبرنگاران و فرهنگیان خود را در لیست سیاه میدیدند و مقامات مخالف نیز خود را در ردیف بیکاران.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در اواخر دهه ۱۹۶۰، زمانی که اعتراضات خیابانی بر سر جنگ ویتنام بالا گرفت، فضای ارعاب آرامآرام رو به فروکش رفت. زمانی که دولت ریچارد نیکسون، سیاست تنشزدایی با مسکو را پی گرفته و در اوایل دهه ۱۹۷۰ شروع به برقراری روابط عادی با چین کرد، امریکاییان بار دیگر این فرصت را به دست آوردند که بیآنکه برچسب خائن بهشان زده شود، سیاستهای ایالاتمتحده را به چالش بکشند.
خفهشدن عرصه مباحثه در دههی ۱۹۵۰ و در بخش عمدهای از دهه ۱۹۶۰، اتخاذ چنین سیاست نابخردانهای را تسهیل کرد... که از کمترین تبعات آن میشود به مداخله نظامی فاجعهبار ویتنام اشاره کرد.
پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، حملاتِ به سبک مککارتی بار دیگر آغاز شدند. تلاشهایی که برای مخالفت با قانون سرکوبگر میهنپرستان (که به آژانسهای اطلاعاتی و مجریان قانون اجازه میداد آزادیهای مدنی را بدون هیچ مجازاتی لغو کنند) صورت میگرفت، خیلی زود به «نرم بودن نسبت به تروریسم» متهم شد. انتقاد از مجوز کاملاً نابخردانه برای استفاده از نیروی نظامی (AUMF) نیز به همین ترتیب بود... این مجوز، حکم چک سفیدامضایی را داشت که به رئیسجمهور این اجازه را میداد تحت عنوان «جنگ علیه تروریسم»، در سرتاسر دنیا مداخلات نظامی انجام دهد. تاکتیکی مشابه با موفقیت در جایی دیگر نیز استفاده شد... برای جلوگیری از بحث در مورد کمپین جورج دبلیو بوش، برای آغاز جنگ جهت تغییر رژیم صدام حسین، رهبر عراق. مقاله دیوید فروم در نشریه نشنال ریویو با عنوان «محافظهکاران وطنپرست» آشکارترین نمونه از مککارتیسم جدید بود؛ و البته تنها نمونه نبود.
همین الگو در رابطه با سیاست ایالاتمتحده در قبال روسیه بار دیگر رخ نموده است. در واقع مدتها پیش از آنکه کرملین تهاجم وحشیانه خود را علیه اوکراین آغاز کند، سوگیریهای متعددی از سوی اتحادی بالقوه از محافظهکاران و لیبرالها آغاز شده بود. کارشناسانی که ادعا کرده بودند [مداخله واشنگتن برای کمک به تظاهرکنندگان جهت سرنگونی رئیسجمهور منتخب و طرفدار روسیه در اوکراین در سال ۲۰۱۴، منجر به الحاق بعدی کریمه به روسیه شده است]، خود را آماج انتقادات تند آن اتحاد یافتند.
استفان اف کوهن، پروفسور دانشگاه پرینستون، که از محققان برجسته اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای جانشین آن بود، از اهداف اولیه محسوب میشد. منتقدان، انگیزههای کوهن را به چالش کشیدند و شهرت او را لکهدار کردند. القابی چون «عذرخواه امریکایی پوتین» و «رفیق پوتین» از جمله برچسبهای معمولی بودند که آنها اعمال میکردند.
این تاکتیکها با عمیقتر شدن بحران میان روسیه و اوکراین (و بین روسیه و ناتو) در سالهای پس از ۲۰۱۴ آشکارتر هم شدند. تحلیلگرانی که این جرأت را پیدا میکردند بگویند گسترش ناتو به سوی شرق و تا مرز روسیه، بیهوده باعث تحریک مسکو شده است، با عناوینی چون «عذرخواهان پوتین»، «دستنشاندهها»، «ترولهای روسی»، «فریبخوردگان» و «کودنهای مفید» برچسب میخوردند. ویلیام سالتان، به تاکر کارلسون (مجری شبکه فاکسنیوز) لقبِ «موردبازدیدترین (دیدهشدهترین) مبلغ کرملین امریکا» را داد. روزنامهنگارانِ ضدمداخلهگرِ مترقیای نظیر گلن گرینوالد و مت تیبی نیز به اهدافی مشابه بدل شدند.
آندریاس املند، که از سرسختترین مدافعان اوکراین و یک روسهراس بدنام بود، آتش واژگان خود را متوجه من کرد... منی که حتی یک بار هم با کلامی مثبت از ولادیمیر پوتین یاد نکرده بودم. «نکات مدنظر کارپنتر برای بینندگان تلویزیون روسی که در هفتسال اخیر تقریباً به طور روزانه با اطلاعات نادرست مشابهی روبرو بودهاند، فوراً قابل تشخیص است. تنها چیزی که آشکار است، انگیزههای کارپنتر است...» پژواکهای مککارتیسم غیرقابل انکار بودند و بلند.
با این حال، مجموعهای از محققان از دهه ۱۹۹۰ هشدار داده بودند که گسترش ناتو به سوی روسیه، روابط شرق و غرب را به مسمومیت کشانده و (اگر خوششانس باشیم) باید انتظار جنگی سرد را داشت و (اگر هم بدشانس باشیم؛ که انگار بودیم) باید منتظر جنگی گرم بود. این محققان شامل جورج کنان (معمار روشنفکر سیاست مهار جنگ سرد واشنگتن در قبال اتحاد جماهیر شوروی) و جان میرشایمر (رئیس پژوهشگران روابط واقعگرایانهی بینالملل) میشدند. این جماعتِ ترورکنندهی شخصیت، حتی یکبار هم به خودشان زحمت ندادند که به جای نقدهای بیاساس، از نکات هوشیارانه استفاده کنند و یا لااقل به نکات اصلی بپردازند.
تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین، و رنجی که به توده غیرنظامیان بیگناه اوکراینی تحمیل شد، موجب گردید بیتابی نسبت به حامیانِ خویشتنداری در ایالاتمتحده افزایش پیدا کند. هاوکها (همان گروه بهرهجو) نیز از این تغییرات احساسی نهایت استفاده را بردند. حالا جماعت غیورِ ضدروسی خواستار آن شدهاند که هر کسی که با نظراتشان مخالف است یا باید سکوت اختیار کند و یا مورد محاکمه قرار گیرد. مجریانِ « The View» لابی کردهاند تا مگر بشود وزارت دادگستری را وادار به تحقیق درباره تاکر کارلسون و نماینده سابق دموکرات کنند (که امیدواریم متهم شود). همینطور تولسی گابارد به این دلیل که مأمور روسیه بوده و مرتکب «خیانت» شده است. ووپی گلدبرگ مجری برنامه به چشم دیده که «آنها افرادی را برای جرایمی مشابه دستگیر میکردند.»
به علاوه کیت اولبرمنِ کارشناس از ارتش درخواست کرد که کارلسون و گابارد را با عنوان «جنگجویان دشمن» دستگیر کرده و در زندان نگهشان دارند تا در انتظار محاکمه به سبب «مشارکت در کمپین اطلاعات نادرست [روسیه] بمانند.» سناتور میت رامنی، گابارد را (که کهنهسرباز برجستهای بود که در مناطق جنگی خدمت میکرد) به پخش «دروغهای خیانتبار» متهم نمود.
چنین لفاظیهایی بسیار فراتر از کنایات و بدگوییهای معمولی هستند که در تعارض با مخالفان جنگ صلیبی واشنگتن علیه روسیه استفاده میشوند. آنها حتی از مککارتیسم آشکار مکس بوت _یکی دیگر از فارغالتحصیلانی که میکوشید از بحثهای معنادار در طول جنگ عراق جلوگیری کند_ فراتر رفتهاند. آخرین قسمتها، تهدیدهای آشکار علیه مخالفان هستند؛ تهدیدهایی که نهتنها یادآور دوران مککارتی، بلکه بدتر از آن تداعیکنندهی سرکوب داخلی در دوران جنگ جهانی اولاند. در آن شرایط، دولت فدرال، «منطق» مشابهی را که گلدبرگ، اولبرمن، و رامنی استفاده میکردند، پذیرفته و بیش از ۲۱۰۰ تن از مخالفان جنگی را تحت تعقیب قرار داده و اغلبِ ایشان را به زندان فرستاد.
به ویژه حائز اهمیت است که حامیان سیاست خارجی، مبتنی بر واقعگرایی و خویشتنداری، مجال ندهند چنین فضای بیطاقت و نابردباری بار دیگر حاکم گردد. چرا که چنین شرایطی نهتنها احتمال دارد صدمات جبرانناپذیری به تعهد از دسترفته امریکا به آزادی بیان وارد کند، بلکه ممکن است از بحث در مورد یک موضوع مهم سیاست خارجی (که شاید مهمترین موضوع از آغاز عصر اتمی باشد) جلوگیری نماید. ایالاتمتحده همین حالا هم با سیاستهای خطرناکی بازی میکند که میتواند کشور را وارد یک برخورد نظامی مستقیم با روسیه نمایند. و اگر چنین درگیریای صورت واقع بیابد، احتمال استفاده از سلاحهای هستهای، و تحقق سناریوی کابوس نهایی به راحتی افزایش پیدا میکند.
در حالی که عاملان مککارتیسم جدید، بار دیگر مخالفتها را خاموش میکنند، مخاطرات آنقدری زیاد شدهاند که تاب آرامایستادن وجود ندارد. حمایت از سیاست محتاطانه و خویشتنداری، معنای کوچکترین همدردی با پوتین یا تهاجم تجاوزگرانه او را نمیرساند. شایعهپراکنهای بیپروا نباید مجال یابند با ادعاهای غیراصولی ما را از اصل ماجرا دور کنند.
#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟