سی و پنجمین زندانی محکوم به قصاصی که با کمک صلحیاران دادسرای جنایی تهران از چوبهدار و اجرای حکم قصاص نجات پیدا کرد مهندس عمران جوانی بود که در شرایط بیم و هراس قصاص و چوبهدار با امید به لطف خدا یک روز قبل از اجرای حکم قصاص در کنکور کارشناسی ارشد مهندسی سازه شرکت کرد و بلافاصله پس از اتمام کنکور برای اجرای حکم به قصاص به قرنطینه منتقل شد. «محمد شهریاری» رئیس دادسرای جنایی با تاسیس گروه مردمی «صلحیاران» شرایطی را به وجود آورد تا در کمترین زمان ممکن سیو پنجمین محکوم به قصاص از چوبهدار رهایی یابد.
«نجات تازه داماد از چوبهدار» یکی از بدترین تیترهایی بود که برای یکی از بهترینخبرهای چند سال اخیر در زمینه صلح و سازش قتل برای گزارش نجات جوانی از چوبهدار انتخاب شد. دلیل این موضوع را میتوان در بیاطلاعی از شناخت این محکوم به قصاص به حساب آورد.
اهمیت نجات این مهندس جوان که با تلاش قابل تقدیر گروه «صلحیاران» دادسرای جنایی تهران به ثمر نشست در ابتدا تنها یک خبر ساده مانند نجات سایر زندانیان محکوم به قصاص بود؛ اما دقایقی پس از انتشار خبر نجات این زندانی از چوبهدار که سهشنبه هشتم شهریورماه سال جاری در روزنامه اینترنتی فراز با تیتر «نجات تازه داماد از چوبهدار» منتشر شد، به اهمیت تلاش گروه صلحیاران دادسرای جنایی تهران برای نجات این مهندس جوان از چوبهدار جلوهای زیبا میدهد؛ چرا که «مهرداد»، مهندس عمران محکوم به قصاص یک روز پیش از بالا رفتن از چوبهدار در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرده بود و روز بعد پای چوبهدار رفت. با تلاش صلحیاران، اولیای دم مقتول که مصرانه خواهان اجرای حکم قصاص او بودند ناگهان تغییر عقیده دادند و رضایت خود از عدم اجرای حکم قصاص را مشروط به دریافت دیهای برای صرف امور خیریه اعلام کردند. مبلغ دیه تامین شد و مهرداد از اجرای حکم قصاص نجات پیدا کرد.
اهمیت نجات این جوان تحصیلکرده از چوبهدار روز انتشار خبر توسط «معصومه حسینی»، صلح یار دادسرای جنایی تهران در گفتگو با خبرنگار فراز برملا شد. مهرداد، مهندس جوان نجات یافته از چوبهدار رتبه بالایی در کنکور کارشناسی ارشد کسب کرد و در دانشگاه خواجه نصیر تهران پذیرفته شد و این خبری بود که باعث شادی نجات دهندگان او شد.
۳۰ شهریورماه ۱۳۹۹ با گزارشهای مردمی پلیس تهران در جریان یک نزاع خونین منجر به مرگ در منطقه نوبنیاد قرار گرفت. پس از حضور ماموران پلیس در محل مشخص شد که مقتول فردی ۳۷ساله و صاحب یک رستوران است که توسط همسر یکی از کارمندانش مجروح و نهایتا در بیمارستان فوت شد. با اعلام این خبر بازرس جنایی و گروه تجسس به محل وقوع جرم اعزام شدند. پس از شناسایی هویت مقتول به دستور بازپرس جنایی تحقیقات در خصوص هویت قاتل آغاز شد. هنوز چند ساعت از وقوع قتل نگذشته بود که جوانی ۳۰ساله به نام مهرداد خود را به عنوان عامل قتل به کلانتری محل وقوع جرم معرفی کرد.
متهم در جریان اعترافات خود به بازپرس جنایی گفت: چهار سال قبل در یک رستوران کار میکردم که آنجا با یکی از کارکنان به نام «زهرا» آشنا شدم و بعد از ۲ سال با هم عقد کردیم. پس از آن من در جای دیگری مشغول کار شدم؛ اما همسرم همچنان در رستوران قبلی کار میکرد. بعد از مدتی دچار وسواس فکری شدم و فکر میکردم مقتول به همسرم توجه خاصی دارد. با توجه به سوءتفاهم ذهنی که برایم به وجود آمده بود روز حادثه با مقتول در میدان نوبنیاد قرار گذاشتم که با او صحبت کنم. در جریان جر و بحثی که با مقتول داشتم او منکر ماجرا شد و زیر بار حرفهای من نمیرفت. نمیدانم چه اتفاقی افتاد که ناگهان چاقویی را از جیبم بیرون آوردم و به مقتول حمله کردم و چند ضربه به او زدم. پس از چند ساعت شنیدم که او در بیمارستان فوت شده است و خودم را به کلانتری محل معرفی کردم.
با تکمیل تحقیقات پرونده، متهم برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و قضات شعبه ۱۰ دادگاه کیفری حکم قصاص مهرداد را صادر کردند. با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، پرونده برای اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران رفت و تلاش صلحیاران این دادسرا از اینجا آغاز و در نهایت به نجات از چوبهدار منتهی شد.
لطف خدا و یاری صلحیاران شامل حال مهرداد جوان شد و اولیای دمی که مصرانه اصرار بر قصاص او داشتند، با صحبتهای خیرخواهانه صلحیاران و همچنین «محمد شهریاری» رئیس دادسرای جنایی تهران راضی به گذشت از اجرای حکم قصاص شدند و این جوان نخبه به شکلی معجزه آسا از چوبهدار رهایی یافت تا پس از بررسی پروندهاش از جنبه عمومی جرم برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد وارد دانشگاه خواجه نصیر تهران شود.
حالا دیگر استرس و کابوس چوبهدار تبدیل به امید برای زندگی دوباره و رفتن به پابوس امام رضا شده است. این نتیجه عملکرد مثبت گروهی از صلحیاران است که همواره زیر فشار انتقادات برخی از موافقان قصاص در شرایط سخت به فعالیتهای خیرخواهانه خود ادامه میدادند. اما نکته عجیب ماجرای درس خواندن مهرداد برای پذیرش در دانشگاه کارشناسی ارشد در شرایط بیم و هراس و بالا رفتن از چوبهدار نکتهای قابل تامل است که اگر بخواهیم لختی به آن بیاندیشیم بسیار جای تامل دارد. مهرداد در زندان به این پرسش پاسخ میدهد. چگونه در شرایطی که اولیای دم مقتول پروندهات قرار بود روز بعد از کنکور حکم قصاص تو را با طنابدار اجرا کنند با تمرکز کامل در طول سال گذشته درس بخوانی و با تمرکز بیشتر در امتحان کنکور حاضر شوی؟
مهرداد که هنوز از زندان آزاد نشده است و پروندهاش برای بررسی از جنبه عمومی جرم به دادگاه بدوی ارجاع شده است اینگونه به این سؤال جواب میدهد:« حبس و انتظار برای رسیدن روز اعدام در زندان برای محکومین به قصاص با حبس سایر محکومین جرایم دیگر بسیار متفاوت است. محکومین به قصاص در زندان شرایط پراسترسی را تجربه میکنند و هر لحظه با شنیدن صدای پیجر زندان برای آنها به معنای خبر اجرای حکم قصاص و رسیدن روز موعود است. یک زندانی محکوم به قصاص یا باید با خوردن قرصهای اعصاب و روان روزهای خود را سپری کند و بخوابد تا روزها و شبهایشان به این شکل سپری شود و یا آنقدر ایمان و توکلش به خدا زیاد باشد تا ایمان و امیدش را از دست ندهد».
او در ادامه توضیح داد: «من در ابتدا در بیم و هراس مرگ و قصاص بودم، اما بعدها به این نتیجه رسیدم که بالاخره مرگ در یک زمان از زندگی به سراغ هر آدمی میآید و با خودم گفتم یا باید مثل بقیه زندانیها روزهایم را به بطالت بگذرانم و با خوردن قرص خواب به خواب عمیق بروم و یا به خدا توکل کنم و به امید رافت الهی به روال عادی زندگیم برگردم. با خودم گفتم اگر قرار است به زودی بمیرم از باقیمانده زندگیم بهترین استفاده را بکنم. آرزویم حضور در بهترین دانشگاهها و کسب بالاترین مدارج علمی بود و با ایمان به خدا به این آرامش رسیدم. این را هم بگویم همسرم در این راه بزرگترین و بهترین مشوقم بودو مرتب با من تماس میگرفت و مرا تشویق به درس خواندن میکرد و به لطف خدا امیدوارم میکرد.»
این مهندس جوان نجات افته از چوبهدار در ادامه افزود: «هدفم از شرکت در کنکور ارشد در شرایطی که اولیای دم مقتول تصمیم به اجرای حکم داشتند و به هیچ وجه رضایت نمیدادند شرکت در کنکور ارشد و قبولی در آن بود و به هیچ وجه به نتیجه کنکور و به مرگ فکر نمیکردم، تنها فکرم موفقیت در آزمون بود حتی اگر بعد از موفقیت اعدام میشدم. با کشیدم یک پرده دور تختم در زندان برای خودم یک فضای مطالعه درست کردم و تا نیمههای شب درس میخواندم».
«یک روز قبل از کنکور ارشد بلند گوی زندان مرا صدا زد. به آنجا رفتم و گفتند روز موعود رسیده است و ۲روز دیگر برای اجرای حکم پای چوبهدار میروم. به قرنطینه رفتم تا برای اجرای حکم قصاص آماده شوم. به من میگفتند تو فردای کنکور میخواهی بروی برای اجرای حکم، آن وقت کنکور ارشد میدهی؟ اما من گوش نمیکردم و تلاشم برایم مهمتر از سرنوشت بود.
سخت بود، اینکه بدانی قرار است حکمت اجرا شود و توضیحایم موضوع قابل توصیف نیست. استرس لحظههای قبل از اعدام را فقط کسی میداند که برای اجرای حکم پای چوبهدار رفته باشد و برگشته باشد. من با توکل به خدا و خواندن نماز و قرآن خودم را به آرامش رساندم و همین موضوع استرس لحظه اعدام را برایم کم کرده بود»
مهرداد در ادامه صحبتهای خود در حالیکه هم از گذشت اولیای دم مقتول و هم از کسب نتیجه کنکور خوشحال به نظر میرسید ضمن تقدیر از بزرگ منشی اولیای دم و گذشت اولیای دم از گناه او، در خصوص علاقه به درسخواندن خود در یک خانواده روستایی گفت: «من عاشق درس و کتاب و دانشگاه بودم. در دوران نوجوانی سر زمین کشاورزی کار میکردم و از کوچکترین فرصت استفاده میکردم و درس میخواندم. در جوانی و حتی زمانی که سرباز بودم به خاطر اینکه اوضاع مالی خانوادهام خوب نبود در کنار درس خواندن سر کار هم میرفتم و کمک خرج خانوادهام هم بودم. من در خانوادهای شلوغ ۶ فرزنده بزرگ شدم. اوضاع مالی خانواده ما اصلاً خوب نبود. من برای قبولی در کنکور لیسانس فقط ۴۰ روز درس خواندم و در رشته عمران قبول شدم آرزویم این بود و همیشه دلم می خواست تا مقطع دکتری درس بخوانم»
مهرداد در این خصوص میگوید: وقتی یک زندانی درخواست شرکت در امتحانات کنکور را میدهد مسئول امور فرهنگی زندان به سازمان سنجش اطلاع میدهد که داوطلبانی برای شرکت درکنکور اعلام آمادگی کردهاند. روز کنکور یک نماینده از سازمان سنجش به زندان میاید و همزمان با داوطلبان سراسر کشور با حضور مراقبان سازمان سنجش آزمون کنکور از ما گرفته میشود. در آن روز من بودم که رشته مهندسی عمران سازه را میخواستم و دو نفر دیگر که دانشگاه پیام نور شرکت کردند.
مهرداد در پایان صحبتهای خود زندانیان محکوم به قصاص و زندانیان دیگر را به از دست ندان امید و اعتقاد به ایمان به خدا دعوت میکند.« بسیاری از زندانیان محکوم به قصاص وقتی به زندان میایند روحیه و امید خود را از دست میدهند و از جریان زندگی خارج میشوند. زندان حتی برای محکومین به مرگ آخر خط نیست، بلکه میتواند برای آنهایی که به لطف خدا امید دارند آغاز دور جدیدی از زندگی باشد. انسان باید در هر لحظهای امید داشته باشد و تلاش کند حتی اگر در یک قدمی مرگ باشد. در زندان که بودم با خودم نذر کردم که بعد از آزادی با همسرم مستقیم به پابوس امام رضا(ع) بروم. خانواده و به خصوص همسرم در طول این مدت بسیار سخت بزرگترین مشوق من برای این بودند که امیدم را از دست ندهم وهمسرم با تهیه کتابهای مورد نیازم مشوق درس خواندن من در زندان شد.
ویدیو:
سیاستورزی در منازعه
سه رأس مثلث به جامانده از دولت سیزدهم
چرا صداوسیما این روزها گلبهخودی میزند؟
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک