مشاور تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان در گفتوگو با شبکه راشاتودی درباره موضوع تحریمها جملاتی گفته که جای بحث دارند. محمد مرندی درباره سیاست «فشار حداکثری» آمریکا گفته که «ایران به تحریمها عادت کرده است. بنابراین، تحریمهای جدید بی معنی هستند. این تحریمها هیچ تاثیری بر صادرات ایرانیها ندارند.» از همین یک جمله کوتاه میتوان فاجعهای که در راهبرد سیاست تیم مذاکره کننده ایران رخ داده و میدهد را فهمید. مساله ساده است؛ آیا واقعا ایران به تحریم عادت کرده؟ و اگر عادت کرده آیا این عادت چیز خوبی است؟
میشود گفت حداقل در ۵ سال اخیر و پس از فشار اقتصادی ناشی از خروج آمریکا از برجام کمتر بازه زمانی بوده که مردم اعتراضات خود به شیوه مدیریت کشور و در راس آن وضعیت اقتصادی را به روشهای مختلف و از جمله حضور در کف خیابان مطرح نکرده باشند. ما در این مدت ۴ بازه اعتراضی فراگیر یعنی دی ۹۶، مرداد ۹۷، آبان ۹۸ و شرایط کنونی را داریم. کمتر کسی است که نداند جدای از بحثهای اجتماعی و سیاسی، زمینه اصلی این اتفاقات اوضاع نامطلوب اقتصادی کشور است که به عامل اصلی نارضایتی مردم تبدیل شده. به جز ۴ مقطع یاد شده در این ۵ سال کمتر ماهی را میتوان یافت که در آن خبری از تجمع اعتراضی صنوف مختلف مثل کارگران، بازنشستگان و فرهنگیان نباشد.
سوال از آقای مشاور ساده است؛ آیا این «ایران» با این میزان نارضایتی اقتصادی جامعه به تحریم «عادت» کرده؟ منظور آقای مشاور از «ایران» در آن سخن چیست؟ اگر منظور مردم است که موضع آنها و حسشان به اوضاع اقتصادی و شرایط ایجاد شده تحت تاثیر تحریم اظهرمن الشمس است. مگر اینکه ایشان و همفکرانشان گمان کرده باشند که این مردم معترض از جای دیگری به این سرزمین کوچانده شدهاند.
اینکه فرض بگیریم سیستم مدیریت کشور به تحریم «عادت» کرده حرف درستی است. اما آیا این کافی است؟ آیا این عادی شدن تحریم برای سیستم را باید مزیت فرض کرد؟ روشن است که سیستم در نهایت وظیفهاش عادت کردن به شرایط نیست، رتق و فتق امور جامعه و جلب رضایتمندی مردم است. اگر قرار است درباره شرایط سیستم سخن بگوییم باید به این نکته بپردازیم که آیا سیستم در عادتی که به آن دچار شده چه خروجی دارد. وقتی خروجی، نارضایتی مردم است، عادی شدن تحریم برای سیستم را چطور باید یک مزیت دانست؟
نکته اینکه خود آقای مرندی در این مصاحبه گفته که «بایدن تلاش میکند تا فشار اقتصادی را تا حد امکان افزایش دهد، چیزی که به عموم مردم آسیب میزند.» خب، وقتی فشار اقتصادی ناشی از تحریم به عموم مردم آسیب میزند، عادت کردن به آن چه نکته مثبت و سازندهای دارد؟ عادت کردن به چنین عاملی آیا جز عادت کردن به ضربه مستمر به مردم است؟ چنین عادتی را چطور باید یک ویژگی مثبت بدانیم؟
هنوز از یاد نبردهایم در ماههای اخیر افرادی چون آقای مرندی چطور با ایده «زمستان سخت اروپا» که هیچ بنیان و زمینه واقعی نداشت و فقط در حد یک افسانه بود، روند دیپلماسی کشور را به سمت و سویی غیرسازنده بردند. سمت و سویی که نه هیچ محاسبه منطقی به عنوان پشتوانه آن وجود داشت و نه هیچ حاصلی برای ایران به همراه آورد.
مرندی در آن ایده در حالی میگفت اروپا نیازمند گاز ایران خواهد بود که کشورمان نه زیر ساخت تامین چنین گازی را داشت و نه زیرساخت انتقال آن به اروپا. کارشناسان بازار انرژی هم بارها فریاد زدند که حتی در صورت رفع مشکلات سیاسی و رسیدن به یک توافق اقتصادی برای انتقال گاز به اروپا، تهیه زیرساختهای استخراج و انتقال این گاز بین ۵ تا ۱۰ سال زمان نیاز دارد.
آنجا هم معلوم نبود که او و همفکرانش از کدام ایران سخن میگویند. برای کدام مردم تصمیم میگیرند و بر پایه چه واقعیتی برنامهریزی میکنند.
هر چه هست توصیف آقای مرندی و برخی دیگر از اعضای تیم هستهای ایران از موقعیت و شرایط کشورمان، فاصله زیادی تا واقعیت دارد. خدا میداند تیمی که چنین تصور غیرواقعی دارد، قرار است کدام نتیجه را برای مردم ایران به ارمغان بیاورد.
این خبر تکمیل میشود
سیدمحمد بهشتی شیرازی در گفتگو با فراز:
با هزنیه کمتر از اتباع سایر کشورها انجام میشود
گفتوگوی فراز با رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران
هشدار جدی پزشکان و متخصصان عفونی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک