روز سه شنبه به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه شریف، تجمعی در یکی از سالنهای این دانشگاه برگزار شد که استبقال بسیار پر رنگ دانشجویان معترض و برخی از اساتید را در پی داشت و بازتابهای زیادی در رسانههای اجتماعی پیدا کرد.
دقایقی کوتاه از فیلم همخوانی چندصد دانشجوی حاضر در این جمع و سخنرانی برخی اساتید مثل عادل فردوسی پور و دکتر شریفی زارچی هم در شبکههای اجتماعی به کرات دست به دست و دیده شد. البته نه آن همخوانی چندان شعر و آهنگ محافظه کارانهای داشت و نه سخنرانان این مراسم خیلی رعایت محافظهکاری مرسوم را کردند. دانشجویان هم تا توانستند برای همکلاسیهای دربند خود و همینطور متناسب با شرایط کشور و محورهای اعتراض خود، شعارهای تند دادند.
نکته مهم مراسم دیروز یک چیز بود؛ اینکه این مراسم با مجوز رسمی و به صورت قانونی برگزار میشد. این شاید اولین تجمع مجوزدار اعتراضی در یک ماه و نیم اخیر پس از مرگ مهسا امینی باشد. تا قبل از آن تقریبا در این چند هفته هیچ تجمع و اعتراضی که مجوز قانونی داشته باشد، برگزار نشده بود. چیزی که کوتاهی آن محصول قصور مسئولان صدور مجوز است نه مردم و گروههای معترض.
دانشگاه شریف در این مدت تقریبا یکی از اصلیترین مراکز و شاید حتی بتوان گفت اصلیترین مرکز اعتراضات در تهران بود. هم حاشیهها و زد و خوردها و خشونتهای این دانشگاه به مراتب بیشتر از بقیه مراکز دانشگاهی و غیر دانشگاهی بود و هم تعداد افراد بازداشتی آن.
یکی از اولین جاهایی که شعارهای تند و حتی خارج از دایره نزاکت از آن شروع شد، همین دانشگاه بود. دیروز اما بخش زیادی از همان معترضان که توسط نهادها و گروههای حامی وضع موجود و اصولگرایان عامل بیادبی و توهین و پرخاش معرفی میشدند گرد هم آمدند، اما نه شعار بی ادبانهای در کار بود و نه پرخاش و خشونتی.
اینکه چرا علیرغم فصضای ملتهب کشور و دانشگاه شریف، تجمع دیروز اینگونه بدون حاشیه برگزار شد توضیح سادهای دارد که بارها گفته شده. آن تجمع مسئول داشت، در آن تجمع هیچ گروه دیگری برای افزایش عصبیت جمعی و ایجاد دو قطبی وارد عمل نشده بود، در آن تجمع حاضران احساس میکردند حداقلی از حقوق و آزادی خود برای بیان نظر را دارند، آن تجمع دارای مشروعیت قانونی بود و افرادی دارای سرمایه اجتماعی مانند عادل فردوسیپور و دکتر شریفی زارچی را در خود جای داده بود که جمعیت بخش زیادی از حرف آنها را قبول داشت.
سالهای سال است که گفته میشود دوای درد بسیاری از مسایل کشور، دادن همین آزادیهای حداقلی است که البته طبق قانون از حقوق مردم هم هستند. آزادیهایی که اگر داده شوند نه امنیت به خطر میافتد، نه شرع، نه اخلاق و نه آرامش عمومی. اگر ذات اعتراض و تجمع باعث خطر برای این مسایل میشد در تجمع دیروز دانشگاه شریف هم میبایست شاهد حواشی بسیاری میبودیم، حال آنکه چنین نبود.
همانطور که دوای درد آرامش برای شریف همین دادن حقوق قانونی به همه افراد و از جمله معترضان است، برای جامعه نیز چنین است. سیاستگذار و حکمران ما باید بسیار جدیتر به این سوال بیاندیشد که اگر در همان روزهای ابتدایی فوت مهسا امینی، برخوردی با تجمعات و اعتراضات مردم در میدان آرژانتین یا شهر سقز و دیگر نقاط ایران نشده بود، امروز شرایط کشور چنین میبود؟
اگر در پی بیان انتقادات و اعتراضات، قدری در سیاست گذاریها و حکمرانی کشور اصلاح و تغییر ایجاد میشد کار بدین جا میکشید؟ آیا در ان صورت، اعتراضات به این وضع کم سابقه در میآمد؟ برخورد با تجمعات کوچک و محدودی نظیر کانون وکلا یا نظام پزشکی کشور کدام امنیت را تامین کرد؟ اساسا برگزاری آن تجمعات آرام کدام امنیت را خدشهدار میکرد که نیازی به برخورد با آن باشد؟
نمونه موضوع دانشگاه شریف بسیار است. یادمان به مساله ورود زنان به ورزشگاهها بیفتد که چقدر انرژی کشور بابت مخالفت با آن هدر رفت و چقدر نارضایتی ایجاد شد تا اینکه زیر فشار فیفا مجبور به پذیرش آن شدیم. اما وقتی زنان به ورزشگاه رفتند کدام امنیت یا شرع به خطر افتاد؟ کدام کار حکومتداری سست شد؟
تجربه روز سه شنبه دانشگاه شریف باید در تمام کشور تکرار و تکثیر شود. این چیزی است که بسیاری از دلسوزان سالهاست که میگویند. حکومت حداقل برای یک هفته این روش را آزمایشی هم که شده در برخی جاها اجرا کند تا ببیند نتیجهاش چیست. بعد از این همه سال پافشاری بر برخوردهای سلبی و تنگ کردن دایره حقوق قانونی مردم، آزمودن این مسیر هم چنان هزینهای نخواهد داشت.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟