از آغاز جنگ غزه در ۷ اکتبر، موج «یهودیستیزی» در جهان در حال افزایش است. بدون شک، این پدیدهای نگرانکننده است اما نگرانکنندهتر آن است که بسیاری از سیاستمداران دنیا، نه با حمایت از یهودیان بلکه با قربانی کردن فلسطینیها به این موج پاسخ میدهند.
این موج، در طول تاریخ معاصر در سراسر اروپا بارها با فراز و نشیبهایی همراه بوده است. گاه با یک اتفاق کوچک در یک کشور اروپایی، موجی جهانی از رفتار ستیزجویانه علیه یهودیها شکل میگیرد و گاه اشتباه یک چهره یا شخصیت یهودی، از نگاه جامعه به پای اجتماع یهودیها نوشته میشود. اینجا دقیقا همان نقطهی خطر است؛ جایی که هر انتقادی از صهیونیسم و آپارتاید اسرییلیها، ممکن است به یهودستیزی تعبیر شود.
برای درک بهتر، بیایید نقبی به گذشته بزنیم. حدود ۵ سال پیش، در ۱۶ ماه فوریه ۲۰۱۹، تعدادی از جلیقه زردهای فرانسه، توهینهای یهودیستیزانهای را به «آلن فینکیل کرات»، فیلسوف برجسته یهودی فرانسوی نسبت دادند. ۳ روز بعد در ۱۹ فوریه، نقشهایی از صلیبهای شکسته، روی ۸۰ سنگ قبر در آلزاس مشاهده شد. دو روز بعد، «امانوئل ماکرون»، رییسجمهوری فرانسه گفت: «اروپا با موج تازهای از یهودیستیزی مواجه شده که از زمان جنگ جهانی دوم تا امروز بیسابقه است».
در همان روزها، شورای رهبری یهودیان و هیأت نمایندگان یهودیان بریتانیا، تظاهراتی علیه یهودیستیزی در حزب کارگر در «میدان پارلمان» لندن برپا کردند. در همان بین، یک تعریف رسمی تازه از یهودستیزی ارائه شد. این تعریف که در سال ۲۰۱۶، توسط اتحاد بینالمللی یادبود هولوکاست ارائه شده بود، «نفی حق تعیین سرنوشت مردم یهودی» را به عنوان مثالی از «نمونههای معاصر یهودیستیزی» شامل میشد. به عبارت بهتر، طبق این تعریف، تفکر ضدصهیونیسم، هم معنی با نفرتپراکنی علیه یهودیها تعریف شده است. از آن روز به بعد، «مکرون» نیز در ارتکاب این اشتباه تراژیک تاریخی، به آلمان، بریتانیا، ایالات متحده و ۳۰ دولت دیگر پیوست.
این استدلال که «ضدصهیونیسم ذاتا یهودستیزانه است»، در تحلیلها و نگاههای منتقدانه، همواره بر سه پایه استوار بوده که در این گزارش به آنها میپردازیم.
مخالفت با صهیونیسم یهودستیزانه است زیرا آنچه را که همه مردم دیگر در جهان از آن لذت میبرند، برای یهودیان انکار میکند: یک دولت برای خودشان. «چاک شومر»، رهبر اقلیت سنای ایالات متحده در سال ۲۰۱۷ گفته بود: «این عقیده که همه مردم دیگر میتوانند به دنبال حق تعیین سرنوشت خود بوده و از آن دفاع کنند اما یهودیان نه، یهودیستیزی است». «دیوید هریس»، رئیس کمیته یهودیان آمریکا نیز در سال ۲۰۱۸ گفت: «استثنا کردن یهودیان از دیگر مردمان روی زمین، قطعاً تبعیض آمیز است».
دیگر مردمان روی زمین؟! برای مثال، کردها دولتی برای خود دارند؟ باسکها، کاتالانها، اسکاتلندیها، کشمیریها، تبتیها، آبخازیها، اوستیاییها، لومباردها، اوروموها، اویغورها، تامیلها و دهها قومیت دیگر، دولتی ویژه و مخصوص خود دارند؟! این قومیتها همواره چندین جنبش ناسیونالیستی را برای دستیابی به خودمختاری خلق کردهاند اما هرگز موفق نبودند.
با این حال اما به ندرت پیش میآید که مخالف خودمختاری کردها یا کاتالانها باشید و شما را یک متعصب یا نژادپرست ضد کرد یا ضد کاتالان خطاب کنند. حالا دیگر این گزاره در ابعاد گستردهای جا افتاده که دولتهای مبتنی بر ناسیونالیسم قومی (دولتهایی که از ابتدا برای نمایندگی و حمایت از یک گروه قومی خاص ایجاد شدهاند) تنها راه مشروع برای تضمین نظم و امنیت عمومی و آزادیهای فردی نیستند.
بسیاری از رهبران یهودی اما که تعیین سرنوشت ملتها را حقی جهانی میدانند، به راحتی آن را از فلسطینیها سلب میکنند.
شاید مخالفت با تلاش یک قوم برای تشکیل دولت متعصبانه نباشد اما تلاش برای از بین بردن آن کشور، پس از تشکیل، تعصبگرایانه است. «برت استفنز»، ستون نویس نیویورک تایمز در مقالهای نوشته بود: «شاید در محکمهی چهمیشودهای تاریخ، بتوان بر سر این بحث کرد که اسرائیل نباید به وجود میآمد. با این حال اما اسرائیل، امروز خانه نزدیک به ۹ میلیون شهروند است. شهروندانی با هویتی متمایز؛ به همان اندازه که هلندیها هلندی یا دانمارکی دانمارکیاند، اسرائیلیها نیز امروز متمایز و با هویتاند». او در پایان نتیجه گرفته بود که «عقاید ضدصهیونیسم، چیزی بیش از حذف این هویت و سلب مالکیت سیاسی اسراییلیها نیست».
مساله اما این است که تلاش برای تبدیل دولتی مبتنی بر ناسیونالیسم قومی به دولتی مبتنی بر ناسیونالیسم مدنی که در آن هیچ قومی از امتیازات ویژه برخوردار نباشد، تعصبگرایانه یا ستیزجوانه نیست.
در قرن نوزدهم، آفریقاییها چندین دولت،از جمله استان ترانسفال و ایالات آزاد اورنج را با هدف احقاق تعیین سرنوشت ملی تاسیس کردند. در سال ۱۹۰۹، این دو ایالت آفریقایی با دو ایالت تحت سلطه سفیدپوستان انگلیسیزبان ادغام و به اتحادیه آفریقای جنوبی (بعدها جمهوری آفریقای جنوبی) تبدیل شدند. اقدامی تاریخی که نوعی از خودمختاری ملی را به سفیدپوستان آفریقای جنوبی هدیه کرد. مشکل اما این بود که نسخههای خودمختاری که توسط ترانسوال، دولت آزاد اورنج و آپارتاید آفریقای جنوبی ارایه میشد، حقوق میلیونها سیاهپوست را نادیده گرفت.
این روند در سال ۱۹۹۴ تغییر کرد. آفریقای جنوبی با پایان دادن به آپارتاید، ناسیونالیسم قومی آفریقایی و ناسیونالیسم نژاد سفید را با ناسیونالیسم مدنی جایگزین کرد. نسخهای از ملیگرایی که مردم همه قومیتها و نژادها را در بر میگرفت.
آپارتاید اسراییلی نیز نوعی از ناسیونالیسم قومی است که بسیاری از افراد تحت کنترل خود را طرد میکند. بله! اسرائیل حدود ۹ میلیون شهروند دارد. اما نزدیک به ۵ میلیون غیرشهروند تحتسلطه و محاصره نیز در سایه سیاستهای این رژیم زندگی میکنند. فلسطینیهایی که با محرومیت تمام و کمال از حقوق اولیهشان، تحت کنترل اسرائیل در کرانه باختری و غزه زندگی میکنند. ۵ میلیون نفری که میتوانند هژمونی یهود در اسراییل و پایههای آپارتاید را به لرزه در بیاورند. یکی از نشانههای ساده از این هراس و خطر بالقوه برای اسراییل، این است که برای مثال، هر یهودی در جهان میتواند فورا شهروندی اسرائیل را به دست آورد اما مهاجرت فلسطینیها به اسرائیل را عملاً غیرممکن بوده است.
از این رو، حتی فلسطینیها ساکن اسراییل یا به اصطلاح، عربهای اسراییل نیز، «صهیونیسم» را در عمل، حذف مالکیت سیاسی میدانند. آنها در جایی زندگی میکنند که سرود ملی آن از «روح یهودی» صحبت میکند. جایی که پرچم آن ستاره داوود است و طبق سنت، احزاب فلسطینی اسرائیل را از ائتلافهای حکومتی حذف میکند. به عبارت دیگر، تا زمانی که اسرائیل یک کشور یهودی است، هیچ شهروند فلسطینی نمیتواند آرزوی این را داشته باشد که پسر یا دختر، روزی نخست وزیر کشوری باشد که در آن زندگی میکند. بنابر این، این شکل از ناسیونالیسم قومی اسرائیل یا صهیونیسم، برابری شهروندی را به کلی از بین میبرد.
به عنوان یک موضوع عملی، ضدصهیونیسم و یهودستیز، به طور ذاتی با هم همراهند. استفنز در همان مقاله نوشته: «همانطور که تقریبا همهی معتقدان به جداسازی نژادها، نژادپرستند، تقریباً همه ضد صهیونیستها نیز یهودیستیزند. به ندرت یکی از این دو عقیده را جدا از دیگری میبینید».
این ادعا از نظر تجربی نادرست است. در دنیای واقعی، ضد صهیونیسم و یهودستیزی همیشه با هم نیستند. احساس رگههای یهودستیزی در افراد، کار سختی نیست. به ویژه در افرادی که پیش از مخالفت با صهیونیسم، از آن حمایت میکردند!
پیش از ایجاد اسرائیل، برخی از رهبران جهان که با شور و شوق، در صدد ارتقای دولت یهود بودند، همین کار را انجام دادند؛ زیرا نمیخواستند یهودیان در کشورهاشان جایی داشته باشند. برای مثال، «آرتور بالفور» در سال ۱۹۱۷ به عنوان وزیر امور خارجه انگلستان اعلام کرد که «بریتانیا، به فلسطین به عنوان نقطهای برای ایجاد خانهای ملی برای یهودیان نگاه میکند». پیش از آن اما از قانون ۱۹۰۵ بیگانگان حمایت کرده بود. قانونی که مطابق آن، مهاجرت یهودیان به بریتانیا را محدود میشد.
در دهه ۱۹۳۰، دولت لهستان روش مشابهی را اتخاذ کرد. حزب وقت حاکم، جنگجویان صهیونیست را در پایگاههای نظامی لهستان آموزش داد. چرا؟ زیرا میخواست یهودیان لهستانی را وادار به مهاجرت کند و کجا بهتر از یک دولت یهودی به عنوان مأمنی برای مهاجران؟!
این یک پیشنهاد قابل تامل است که بارها در محافل گوناگون مطرح شده: تعریف یهودیستیزی را به افرادی بسپارید که آن را لمس کرده اند. مشکل این است که در بسیاری از کشورها، رهبران یهودی هم به عنوان مدافع منافع محلی یهودیان و هم مدافعان دولت اسرائیل عمل میکنند. رژیم اسرائیل نیز همواره در تلاش بوده تا عقاید ضد صهیونیسم را یهودستیزانه تعریف کند؛ چرا که این کار به اسرائیل کمک میکند راه حل دو دولت-دوملت را، بدون هیچ هزینهای به کلی از بین ببرد.
برای مثال، باراک اوباما و جانکری، مقامات سابق عالیرتبه ایالات متحده، سالها هشدار میدادند اگر اسرائیل به رشد شهرکسازی در کرانه باختری ادامه دهد، تشکیل کشور فلسطین عملا غیرممکن شده و فلسطینیها خواستار تشکیل کشوری بین رود اردن و دریای مدیترانه خواهند شد. به این معنی که کشوری نه یهودی و نه فلسطینی، جایگزین اسرائیل خواهد شد.
اینجا است که هممعنا کردن ضدصهیونیسم و یهودیستیزی، به کار آمده و این تهدید را کاهش میدهد. یعنی اگر فلسطینیها و حامیانشان، در ازای نابودی راهحل دو دولتی، تشکیل یک کشور را مطالبه کنند، برخی از قدرتمندترین دولتهای جهان آنها را متعصب و ستیزهجو اعلام خواهند کرد. این امر اسراییل را برای تثبیت نسخه خود از یک کشور که حقوق اولیه میلیون ها فلسطینی را انکار می کند، باز می گذارد. ساکت کردن فلسطینیها راه مؤثری برای مبارزه با یهودستیزی فزاینده نیست، که بیشتر آن از جانب افرادی است که نه فلسطینیها و نه یهودیها را دوست ندارند. اما، به همان اندازه مهم، اساس اخلاقی آن مبارزه را تضعیف می کند.
پدیده یهودستیزی از جهت تحقیر یهودیان اشتباه نیست؛ یهودستیزی اشتباه است زیرا تحقیر هر انسانی کار اشتباهی است. در از این جهت، هر تلاشی برای مبارزه با یهودستیزی که به تحقیر فلسطینیها کمک کند نیز غیرانسانی تلقی شه و اساسا، به هیچ وجه مبارزه با یهودستیزی هم نیست...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟