رو قفسه کتابهام یک جام نقرهای رنگپریده است. اگر از نزدیک بهش نگاه کنید رد ملایم نوشتهای را میتوانید بخوانید که رو به محوشدن است: «eSpeed: We Are Markets». من این یادواره را در تابستان سال ۲۰۰۱ در یک نمایشگاه تجارت اوراق بهادار، پس از گپ دوستانهای که با مردی در یک غرفه داشتم دریافت کردم. همان مرد و ۶۵۰ نفر دیگر از همکارانش، به همراه هزاران نفر دیگر در ۱۱ سپتامبر همان سال کشته شدند.
مدتی است که ازین روز به شدت وحشت دارم. دو دهه، فاصله بسیار زیادی است. اما هر چه شماره سالگرد آن واقعه بیشتر میشود، خاطرات بد من نیز از تجربه آن روزم در مرکز تجارت جهانی قوت بیشتری پیدا میکند.
۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ این احساس نه فقط در من بیدار شد، بلکه این بار با تبی آزارنده نیز درآمیخت. این کشور هر سال از آتشنشانهای شهر نیویورک، افسران پلیس، کارکنان بندرگاه، پرسنل پزشکی، عوامل اولیه و سربازان جانباخته در پنتاگون تجلیل به عمل میآورد. همینطور که یاد میشود از پرواز ۹۳ که در شنکسویل، پنیسلوانیا دچار حادثه شد. هر چند که خیلی انتظاری نمیرود برای جانباختگان جنگ علیه تروریسم (سربازان، ملوانان، نیروی هوایی و تفنگداران دریایی کشتهشده) که اندکی پس از ۱۱ سپتامبر در افغانستان و کشورهای دیگری چون عراق، سوریه، فیلیپین، مالی، پاکستان، یمن، لیبی، کامرون، اتیوپی، سومالی و کنیا راه افتاد، ادای احترامی شده و بزرگداشتی برگزار شود.
همیشه یادوارههایی وجود دارند که این تاریخها را به ذهن بیاورند: «هرگز فراموش نکن.» گرچه قابل درک است، اما شاید درست نباشد که بگوییم گروههای فوقالذکر نادیده گرفته شدهاند. در بازه زمانی کمی بیشتر از یک دهه، برای این گروهها نیز تعداد زیادی رژه، فعالیتهای خیریه و جمعآوری اعانههای مالی ترتیب داده شده؛ و حتی بناهای تاریخی را به یاد آنها نامگذاری کرده و یا تغییر نام دادهاند. و اینها سوای تخفیفهایی هستند که این افراد در خرید ملزوماتشان از آنها برخوردار میشوند و یا خدماتی که در سطوحی بالاتر از دیگران بهشان عرضه میگردد و سایر مزایای تجاری که دارند. تمایزهای غیررسمی و ناگفتهای نیز میان این افراد با دیگران هست؛ وجوه افتراقی که به تبع یونیفرمی که بر تن داشتهاند، همیشه نوعی احترام به آنها را واجب ساخته است.
قصدم در اینجا این است که از فراموششدگان واقعی بنویسم. کسانی که هیچ مرثیهای برایشان وجود ندارد. آنهایی که هیچ موسیقیای به یادشان ساخته نشده و هیچ پرچمی به یادشان بالا نرفته است. نزدیکترین چیزی که میتواند آدم را به یادشان بیندازد، بخشهای تصادفی از تیرهای برجهای دوقلو است که پس از حملات ۱۱ سپتامبر در پارکهای شهر و ایالات اطراف بین افراد توزیع شد.
آن تیرها که زمان توزیع میان افراد، پیچخورده بودند و شکلشان تغییر کرده بود، زمانی سقفهای این برج را پشتیبانی میکردهاند. و حدود ۲۰ پیش از انتشار این مقاله در چنین روزی، این طبقات جای پای معاملهگران، دلالان، مدیران، حسابدارها، کارکنان فنی، نمایندگان خدمات مشتری و پرسنل اداری بودند؛ افرادی که آن زمان حیات داشته و درگیر تجارت جهانی بودند: بخش مالی.
به راحتی میشود افرادی را که در حملات مرکز تجارت جهانی هدف قرار گرفتند، فراموش کرد. در واقع این قانون ناخوشایند طبیعت است. بسیاری امریکاییها عادت دارند که ارزش ذاتی را با زحمتی که برای قابل دیدهشدن کشیده میشود، تاخت بزنند. فرض بر این است که افرادی که در بازارهای مالی معامله انجام میدهند، یا در حال مذاکره هستند، و یا به مدیریت مقادیر زیادی سرمایه مشغولاند، یا ثروتمند هستند، یا فاسد، و یا سرشان خیلی جاها گرم است و یا تمام این شرایط را تؤامان دارند. آنها را در مجموع افراد غیرمولدی میدانیم. برچسبهایی که هیچیک همدلی را برنمیانگیزاند؛ حتی با وجود تصور دقایق هولناکی که افراد درگیر آن حادثه تجربهاش کردند.
در سراسر امریکا، بیستمین سالگرد یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نیز درست به مانند سالهای پیش پر بود از احترام؛ اما آن روز نیز از سگهای خدمت سربازی بیشتر گفته شد تا هزاران انسان سختکوش و مولدی که در آن روز در مرکز شهر منهتن حضور داشته و کشته شدند.
استدلال برخی این است که برجهای دوقلو به سبب شهرت و برجستگیشان هدف قرار گرفتند. این برجها از دسته یکی از شناختهشدهترین سازههای ساخت بشر بر روی زمین بودند. بعضی دیگر کماکان بر این عقیدهاند که عطف به تلاش برای بمبگذاری کامیون ۱۹۹۳، این دو برج بهترین فرصت «خرابکارانه» برای تروریستهایی بوده که میخواستند با کمترین تلاش به بیشترین تلفات برسند. اما توضیح غالبی که برای حمله و تخریب مجموعه مرکز تجارت جهانی وجود دارد (که به راحتی میتوانست هیئت تجاری نیویورک، بورس کالاهای نیویورک و بورس این ایالت را درگیر خود کند) اهمیت اقتصادی فوقالعادهای بود که این عمارت داشت. انتخاب این ساختمان خیلی خوب ثابت کرد که مهاجمان امریکا، ریشههای این کشور را با واژههیی چون رفاه و چشمه سعادت بشری معادل دانسته و درک کردهاند.
کاری که دههزار انسان از زن و مرد در تمام طول روز در برجهای شمالی و جنوبی این عمارت دوقلو انجام میدادند، تنها «ورقزدن چند برگ کاغذ» نبود. آنها واسطهها و دلالان فرصتطلبی نبودند که موقعیت حائز ذکری داشته باشند. کار آنها بازی با اعداد بیاهمیت در کامپیوترهاشان نبود. ارزش کار آنها هیچ کم نداشت از پایههای مدرن جهانی که سالهاست بهش متکی هستیم.
بشر از گذشتههای دور در تلاش بوده که بهترین ابزار تولید کالا و خدمات را معلوم کند. زمانی این تلاش وقف ساخت نیزه و پناهگاه میشده. و حالا جای خود را به فناوریهای نانو داده و انتخاب کامپوزیتهای جهت سفرهای فضایی. صرفنظر از خروجی پیشنهادی، در میان ابزارهای رقابتی، ترکیبی از ورودیها و فرآیندها وجود دارند که از نظر اقتصادی کارآمدترند. تنها قیمتها که در فعالیتهای مبادلاتی بازار تعیین میگردند، ارزش عملکردی آنها را به درستی تخمین میزنند. این قیمتها با انعکاس ارزیابی جمعی فعلی تولیدکنندگان و مصرفکنندهها، امکان برنامهریزی را فراهم میکنند. ضمن اینکه سیگنالهایی در مورد کمیابی، فراوانی و یا تغییراتی که در ارزیابی کلی منابع بیشمار وجود دارد، به سایر شرکتکنندگان بازار ارسال مینمایند.
قیمتها همچنین ابزاری هستند که از طریق آنها میزان سودآوری معلوم میشود. امروز از واژه سودآوری به صورت فزایندهای تلقی ناصحیحی وجود دارد. اما هیچ اصطلاح و مفهوم دیگری نیست که بتواند برای تعیین مناسب مکان، چگونگی ترکیب منابع و بیان بیشترین رضایت مشتریان کالا و خدمات به کار رود. و این سود حاصل از رقابت است که به تنوع شگفتانگیز محصولات موجود در اقتصادهای بازار میانجامد.
قیمتهای ناشی از بازار، میلیاردها نفر را تحت تأثیر قرار میدهد. این قیمتها را دولت تعیین نمیکند؛ یعنی نمیتواند این کار را انجام دهد. تنها متخصصان مالی باتجربه، با استفاده از دانش و تجاربی که در تجارت، طراحی معاملات و مشاورههای معاملات تجاریشان داشتهاند، قدرت کشف قیمتها را دارند. آنها اغلب به نمایندگی از افراد غریبه ریسک انجام میدهند. آنها طرفهای دور را گرد هم میآورند و جریانهای «ناهنجار» پولی و سرمایهای را به گونهای هموار میکنند که تکمیل پروژههای بلندمدت امکانپذیر گردد. هماهنگی مراحل متعدد تولید کالاهای پیچیده، بودجه نوآوریها، و انتقال ریسک، بدون تأمین مالی مدرن امکانپذیر نخواهد بود.
ویلیام ان.گوتزمن، پروفسور و مدیر مرکز بینالمللی مالی در دانشگاه ییل، تولید مفاهیم مالی را ریشه تمدن خود میداند، و به دلیل توسعه زودهنگام زبان و درکی از زمان که فراتر از مرزبندیهای قمری و فصول صورت گرفته است، به آن اعتبار میبخشد. شیوههای مالی، با استفاده از فناوری اجتماعی پول و حقوق مالکیت خصوصی، تقریباً تمام جهان را جعل کرده و کماکان بر آن حکومت میکنند. اما این یک شیوه اتوماتیک نیست. و به همین دلیل است که متخصصان مالی، از مدیران دارایی و دلالان گرفته تا توسعهدهندگان الگوریتم و حسابداران و پرسنل دفتری حائز اهمیت هستند. همین تبلت یا مانیتوری که روی صفحهاش دارید این مطلب را میخوانید، خانه و ساختمانی که در آنها کار یا زندگی میکنید، و مبلمان و لوازم و وسایل نقلیهای که ممکن است مالکشان باشید، بدون وجود نهادها و روشهای مالی یا وجود خارجی نداشتند و یا بسیار گرانتر تمام میشدند. اقتصاد در این زمینهها همان کاری را انجام میدهد که مهندسی در فیزیک و شیمی عهدهدار است.
پول و امور مالی، شالوده و اصل مدرنیته هستند.
و بنابراین، من به شخصه با گذشت بیست سال از یکی از وحشتناکترین روزهای زندگی خود و دیگران، کماکان یاد و خاطره آنهایی که در مرکز تجارت جهانی کار میکردند، گرامی میدارم. من برای تمام کسانی که در آن سهشنبه آفتابی و آبی و تقریباً بدون ابر در آن ساختمان سوختند احترام قائلم. آنها زمان حادثه پشت میزهاشان نشسته بودند، یا هدست به گوش داشتند و ترجمان زبان غریب رشد و شکوفایی ما را به چالش میکشیدند. من حتی به کسانی که مجروح شدند و حتی آنهایی که بدون آسیب موفق شدند فرار کنند، فکر میکنم. چون آنها نیز به هیچ عنوان بیتأثیر نماندند.
ادب و احترام دارم به تمام ۱۲، ۱۳ دلال، معاملهگر و تمام آنهایی که در برجهایی مستقر بودند که سالها از طریقشان معامله میکردم و خیلی آسان از بینمان رفتند: خدمات بیدریغ و مهارتهای بینظیرتان را پاس میدارم.
همچنین به B، دوست دیرینهای که ۲۰ سال پیش از دست دادمش.
من این افتخار را داشتم که با شما و در میانتان کار کنم. مسیری که امروز در آن قرار دارم را به مقدار زیادی مدیون سالهایی هستم که با شما گذراندم. شما هیچکدام فراموش نشدهاید؛ و من هم تا جایی که بتوانم این اجازه را به خود و دیگران نخواهم داد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟