«برخی کشورها شاید از هجوم مهاجران سود ببرند... اما منطقه در حالت کلی وضعیت خاکستریتری پیدا خواهد کرد.»
پیش از هجوم ولادیمیر پوتین در ۲۴ فوریه، بسیاری اروپاییان نگران بودند که منطقهشان رو به پیرشدن است و شمار کسانی که میمیرند بیشتر از افرادی است که به دنیا میآیند. میانگین سنی در اروپا ۴۳ سال است... یعنی تقریباً ۴ سال بیشتر از میانگین سنی در امریکای شمالی؛ که منطقهی نگرانکننده بعدی است. انتظار میرود تا چند سال آینده جمعیت اتحادیه اروپا به ۴۵۰ میلیون نفر برسد و تا سال ۲۰۷۰ به کمتر از ۴۲۴ میلیون نفر کاهش پیدا کند. چشمانداز کاهش جمعیتی بسیاری را نگران کرده است. این امر به ویژه در کشورهای کمونیستی سابق نگرانکننده بوده؛ جایی که مهاجرتها به خارج از کشور، آثار نرخ پایین زادوولد را تشدید هم کرده است. آندری پلنکوویچ، نخستوزیر کرواسی، کاهش جمعیت را «مشکل وجودیِ برخی از کشورها» خواند. به بیان دوبراوکا سوئیکا، رئیس کمیسیون جمعیتشناسی و دموکراسی اروپا: «تغییرات جمعیتی، سومین گذار کلیدی اروپا در کنار تغییرات سبز و دیجیتال است».
در میان شوکهای فراوان، جنگی که پوتین به آن دست زد، جمعیتشناسان را به مطالعهی روندی ترغیب کرد که خودشان ریتم آن را کُند و آهسته تلقی میکنند. حدود ۵.۳ میلیون نفر (که اغلبشان زنان و کودکان هستند) از زمان آغاز جنگ از اوکراین فرار کردهاند و اکثر این گروه به کشورهای هممرز با اوکراین در غرب رفتهاند. لهستان که تا همین اواخر، بیشتر مهاجرگریز بود تا مهاجرپذیر، حالا بیش از نیمی از این افراد را پذیرفته است. جمعیت ورشو، پایتخت، طی چند هفته، ۱۷ درصد افزایش پیدا کرده است. مجارستان که جمعیت آن از ۱۰.۷ میلیون نفر در اواسط دهه ۱۹۸۰ به ۹.۸ میلیون نفر در سال ۲۰۲۰ کاهش داشته است، بالغ بر ۵۰۰ هزار نفر از اوکراینیها را پذیرفته است.
اعدادی به این بزرگی میتوانند سرنوشت جمعیتی را نیز تغییر دهند. توماس سوباتکا، از مرکز جمعیتشناسی و سرمایه انسانی جهانی ویتگنشتاین در وین میگوید: برای کشورهایی چون لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، مجارستان و احتمالاً کشورهای بالتیک، «این بحران یک نقطه عطف است و آنها را به سرعت به کشورهایی مهاجرپذیر (در عوضِ مهاجرگریز) تبدیل میکند.» اتحادیه اروپا، پیشنهاد سخاوتمندانه و منحصربهفردی به اوکراینیها ارائه کرده است: بدین ترتیب که حق زندگی و کار و تحصیل در کشور میزبان را به مدت سهسال داده است...امتیازاتی که پناهندگان اغلب سالها برای دستیابی به آن تلاش میکنند. همین امر نشان این است که اوکراینیها این شانس را دارند که به سرعت در جوامع جدید ریشه بدوانند. اگر پناهندگان تصمیم به ماندن بگیرند، میانگین سنی کشورهای میزبان کاهش پیدا میکند؛ ضمن آنکه نیروی کارِ نسبتاً ماهرِ مورد نیاز فراهم آمده و نسبت جنسیتی نیز به سوی زنان سوق پیدا خواهد کرد.
این موضوع ممکن است جنبهی مثبت و امیدوارکنندهی یک تراژدی وحشتناک به نظر برسد؛ اما آینده این اختلال جمعیتی قابل پیشبینی نخواهد بود. اگر جنگ کوتاه باشد یحتمل زنان و کودکان سریعاً به اوکراین باز خواهندگشت تا به همسران و پدران خود که ۱۸ تا ۶۰ سالشان بوده و وادار بودند در کشور بمانند، ملحق شوند. سود جمعیتیای هم اگر وجود داشته باشد، به طور ناموزون میان کشورهای اروپایی توزیع میشود. و احتمالاً بر اثر جنگ و عدم اطمینانی که از آینده اقتصادی ناشی از این جنگ وجود دارد، باز هم کاهش خواهد داشت. اروپاییها تا پیش از این جنگ هم، با نرخ متوسط ۱.۶ نوزاد به ازای هر زن، بیمیلترین جوامع پرورنده به حساب میآمدند.
این جنگ برای خود اوکراین، یک فاجعهی جمعیتی بوده است. جمعیت این کشور به تبع مهاجرت و کاهش زادوولد به طور فاحشی رو به نقصان رفته است... البته پیش از جنگ گروههای جمعیتی به سبب رشد نسبیِ اقتصادیِ این کشور کمکم داشتند بازمیگشتند. از ماه فوریه، بیش از یکچهارم جمعیت مجبور به جابجایی شدهاند که ۷.۷ میلیون نفر از این تعداد در درون خود کشور آوارهاند. نرخ موالید هم کماکان رو به کاهش میرود. آقای سوباتکا میگوید امید به زندگی احتمالاً «به شدت کاهش خواهد داشت». وی خاطرنشان میکند که جنگ کوتاه میان آذربایجان و ارمنستان در سال ۲۰۲۰، تا حد زیادی عاملِ کاهش سه تا چهارسالهی امید به زندگی در میان مردان این مناطق بوده است.
روسیه نیز قطعاً آسیب خواهد دید. هزاران روسِ تحصیلکرده کشورشان را با این اعتقاد که دیگر آیندهای برایش وجود ندارد، ترک کردهاند. شمار کمتری از مهاجران نیز هستند که احتمالاً از اعضای سابق اتحاد جماهیر شورویاند و به روسیه میآیند تا در مشاغلی مشغول کار شوند که به مهارت بالایی نیاز ندارد. برای نخستین بار در چند دهه اخیر، تراز مهاجرتی روسیه ممکن است منفی باشد. احتمالاً آمار زادوولد نیز به تبع حوادث اخیر کاهش یابد. پوتین هم مانند دوست مستبد خویش، ویکتور اوربان (رهبر مجارستان) حاضر است برای تشویق زنان به زایش، هزینههای نقدی بپردازد. او در سال ۲۰۲۰ یکبار پرداخت «سرمایه مادری» به ارزش ۷ هزار و ۶۰۰ دلار را تا خانوادههایی که حتی اولین نوزاد خویش را به دنیا میآوردند گسترش داد... این مبلغ، پیشتر تنها به کسانی که فرزند دیگری هم داشتند، اعطا میشد. آقای پوتین امید داشت که نرخ باروری از ۱.۵ به ۱.۷ افزایش پیدا کند. هیاهویی که او با جنگ به پا کرد احتمالاً حالا این روند را معکوس کرده است.
موقعیت قطبی
کشورهای غرب اوکراین به نظر جاذب جمعیت بودهاند. گرچه این هجوم جمعیتی به برخی مناطق فشار وارد کرد... مثلاً (به ویژه) مولداوی که بیش از ۴۰۰ هزار پناهجو پذیرفته است_ که میشود معادل ۱۵ درصد کل جمعیت آن. برای کشوری مثل لهستان که حدوداً ۱.۴ میلیون اوکراینی در سال ۲۰۲۰ در آن کار و زندگی میکردند، ورود میلیونها نفر دیگر، ساعت جمعیتیِ این کشور را به سالهای پیش از جنگ جهانی دوم برمیگرداند... زمانی که این کشور دارای اقلیت بزرگ اوکراینی بود. خصومت میانقومیتی (درونقومی) که با تبادل اجباری جمعیت پس از جنگ میان لهستان و اتحاد جماهیر شوروی به اوج خود رسیده بود، کاهش یافته است.
در تئوری، تازهواردها باید باعث رونق لهستان شوند. حزب حاکم قانون و عدالت، مشتاق افزایش شمار لهستانیها بوده است. در سال ۲۰۱۶، به دنبال افزایش نرخ زادوولد، راهکار اعطای ۵۰۰ زلوتی (۱۱۵ دلار) در ماه به خانوادههایی که فرزند اولشان را به دنیا آورده بودند، اعمال شد. این تأثیر عمدتاً زنانی را هدف گرفته بود که همان زمان هم بچه میخواستند و در واقع این مشوق آنها را تهییج میکرد زودتر این کار را انجام دهند. در دو سال اولی که این طرح اجرا شد، تعداد موالید افزایش پیدا کرد. اما در سال ۲۰۲۰ این میزان به پایینترین سطح از سال ۲۰۰۳ کاهش یافت. جنگ اوکراین (لااقل به صورت موقت) بالغ بر یکمیلیون کودک را به جمعیت لهستان اضافه کرده است.
سایر ممالک اروپایی، خصوصاً آنهایی که شمار مهاجران اوکراینیشان زیاد است، سود خواهند برد. براساس برآورد جیلیان تریگز از آژانس پناهندگان سازمان ملل، شاید ۱.۵ میلیون پناهجو به کشورهای دورتر از غرب از جمله آلمان و ایتالیا و فرانسه نقلمکان کرده باشند. پیش از جنگ حدوداً ۲۵۰ هزار اوکراینی در ایتالیا به کار و زندگی مشغول بودند؛ ایتالیا کشوری است که میانگین سنی در آن چهارسال از میانگین کلی اروپا بالاتر است و نرخ باروریاش جزء پایینترین نرخهاست. در سهماههی ابتدایی سال جاری، جمعیت اتریش با نیمدرصد افزایش، به بیش از ۹ میلیون نفر رسید. ۸۳ درصد از این رشد جمعیتی نشأتگرفته از مهاجرتی بود که از اوکراین اتفاق افتاد.
برای منطقهای که همیشه نگران کاهش جمعیت بوده است، تزریق جوانی از اوکراین میتواند به مثابه موهبت به شمار آید... هرچند که این اتفاق به تبع حادثهای وحشتناک افتاده است. مشاغل، خبر از کمبود نیروی کار میدهند. براساس نظرسنجی کمیسیون اروپا، کمبود کارگر در ماه ژانویه باعث محدودشدن تولید در یکچهارم شرکتهای تولیدی و خدماتی در منطقه یورو شد. دولتها از نیروی کارِ رو به کاهش و حمایت بیشتر از قشر بازنشسته ابراز تأسف میکنند. انتظار میرود که نسبت اروپاییان در سنین کار (۲۰ تا ۶۴ سال) به افراد بالای ۶۵ سال، تا سال ۲۰۷۰ از «سه به یک» به کمتر از «دو به یک» کاهش پیدا کند. این همان مشکلی است که لااقل برای مدتی میتواند با ورود اوکراینیهایی که ذهن و بدن توانا دارند، تسکین پیدا کند.
اما اقامت آنها چقدر به درازا خواهد کشید؟ و آیا اعضای مذکر خانوادهشان به آنها ملحق خواهند شد؟ این موضوع وابسته به این است که جنگ چقدر به درازا بکشد و چه میزان خسارت به کشورشان وارد کند. در جنگ کوزوو در سال ۱۹۹۹، زمانی که ناتو، برای اجتناب از وحشیگریهای آلبانیاییهای قومی که اکثریت کوزوو را تشکیل میدادند، یوگسلاوی را بمباران کرد، صدها هزار نفر به همسایگی آلبانی و مقدونیه گریختند، و یا به زور انتقالشان دادند. اما این دوران جنگی، ۷۸ روز به درازا کشید و پس از کوزووها به سرعت بازگشتند. در مقابل، جنگ بوسنی، از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ به درازا کشید... حدود ۷۰۰ هزار پناهجو در آن به غرب اروپا و فراتر از آن فراری شدند و شمار کمی از ایشان بازگشتند. این یکی از دلایلی است که تصور میشود امروزه چیزی کمتر از ۳.۲ میلیون نفر در منطقه بوسنی وجود دارند. قبل از جنگ این میزان ۴ میلیون نفر بود.
در حال حاضر اوکراینیها مشتاق به بازگشت به کشورشان به نظر میرسند. در واقع در چند روز اخیر، تعداد کسانی که از مرز لهستان به مکانهای (احتمالاً) امنی مثل کیف، پایتخت اوکراین، بازگشتهاند، بیشتر از کسانی بوده که از اوکراین خارج شدهاند. برخی از صنایع نیز با بازگشت مردان جوان اوکراینی برای مبارزه با مهاجمان روسی، کارگران خود را از دست دادهاند. به عنوان مثال رشد بخش ساختوساز اسلواکی به سبب مهاجرت کارگران تضعیف شده است.
اما اگر جنگ به درازا بکشد و کودکان به مدارس جدید خود عادت کنند، احتمال دارد که مادران تمایل کمتری به بازگشت به خانههای خود داشته باشند. و اگر اقتصاد اوکراین هم بهبود پیدا نکند این امر صادقتر هم خواهد شد؛ چرا که مردان نیز احتمال دارد به غرب رفته و به همسران خود ملحق شوند. در این صورت افزایش ناخواستهی جمعیت اروپا در غرب اوکراین، شاید بیشتر هم به درازا بکشد. و اگر دولتها موفق به تشویق تازهواردان به یافتن مشاغل جدید گردند، در جهت رفاه و ترقی خودشان هم گام برداشتهاند.
بسیاری از کشورها از جذب جمعیت استقبال نخواهند کرد. کرواسی که جمعیت آن از سال ۱۹۹۱ با ۶۰۰ هزار نفر کاهش به ۳.۹ میلیون نفر (براساس آخرین سرشماری) رسیده است، بعید به نظر میرسد بسیاری از اوکراینیها را جذب نماید. البته که صربستانِ روسیهدوست که جمعیت آن از اواسط دهه ۱۹۹۰ یکدهم کاهش داشته و به ۶.۹ میلیون نفر رسیده هم بعید است مایل به جلب شمار زیادی از اوکراینیها باشد.
مزایایی که هجوم جمعیتی برای منطقهای میتواند به همراه داشته باشد (اگر مزیتی داشته باشد)، درازمدت نیستند. بزرگترین عامل مؤثر بر تمایل خانوادهها به بچهدار شدن، اطمینانی است که ایشان به اقتصاد دارند. میزان موالید در اروپا پس از آغاز همهگیری کاهش پیدا کرد؛ اما برداشتن قرنطینهها از سوی دولتها و تزریق پول به اقتصاد آنها، به این وضعیت، بهبودی نسبی بخشید. هجوم پوتین و افزایش تورمی که مزید بر علت شده است، حالا ضربهی تازهای به اعتماد مردم وارد کرده است.
مطابق گزارش کمیسیون اروپا، در ماه مارس، عدم اطمینان اقتصادی در میان مصرفکنندگان به بالاترین سطح خود در تاریخ رسید. افراد کمی ممکن است تمایل به گسترش دادن خانوادههاشان داشته باشند. اما این بیمیلی در میان زنان اوکراینی، خصوصاً آن گروهی که از شوهران خود جدا مانده و از خانههاشان رانده شدهاند، بسیار بالاتر است. جنگهای بالکان برخی از بهترین و درخشانترین نسلها و فرزندانشان را از این منطقه ربود. اوکراین نیز ممکن است با سرنوشت مشابهی روبرو گردد.
#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟