شب به نیمه نرسیده، ماموران پلیس به خانه رسیدهاند و بعد خبر قتل کارگردان شهیر سینمای ایران در تلویزیون و دیگر رسانهها مخابره شده است؛ داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفرسلاخی شدهاند. کسی نمیداند این خبر، نقطه آغاز یا پایان یک تراژدی است.
توی جاده تهران-کرج میرانیم. از مقصدمان فقط یک اسم میدانیم؛ شهرک زیبادشت. داریوش مهرجویی و همسرش آنجا به قتل رسیدهاند. بهتر است بگویم سلاخی شدند. شبیه همان خوابهایی که هامون میدید و در واقع رویاهای مهرجویی جوان بود: «خواب دیدم که در سردابه قرون وسطایی سلاخی شدم». حالا در ۸۳ سالگی، سردابه قرون وسطایی جایش را به ویلای خارج شهر داده است. به شهرک که میرسیم مقابل در ورودی بزرگ، حامد بهداد دقیقا همزمان با ما و درست با خودرویی یکسان منتظر است. ما با حامداد بهداد و دوستانش وارد میشویم. اسمش را باید گذاشت خوششناسی یا تصادف؟ نمیدانم. فقط میدانم که بعد از شنیدن خبر با سرعت انداختیم توی اتوبان تهران-کرج تا ناچار نباشیم ماجرا را از پشت گوشیهایمان و از میان اخبار رسمی دنبال کنیم. وقتی وارد شهرک میشویم همکارم زنگ میزند و خبر میدهد که در شبکههای اجتماعی، برای تخریب «فراز» رقابتی آغاز شده است. رقابتی که در آن تشخیص دوست و غیردوست مشکل است. در حالی که صبح یکشنبه یک گزارش مکتوب و یک گزارش ویدیویی دستاول در فراز منتشر میشود.
گزارشهای یک جنایت:
اینجا زیبادشت، قتلگاه مهرجویی، ساعت ۴ بامداد
۱۰۰ دقیقه هولناک؛ روایتی از شب قتل داریوش مهرجویی و همسرش
یک هفته قبل از وقوع جنایت، یعنی ۱۵ مهر ماه، وحیده محمدیفر همسر مهرجویی پستی در صفحه اینستاگرام خود منتشر میکند. او مینویسد کسی که «لهجه ایرانی» نداشته شبانه به خانهای حمله کرده و اگر در را در لحظه آخر قفل نمیکرده، معلوم نبوده چه اتفاقی رخ میداده است. او مینویسد: «من همسر داریوش مهرجویی پیشکسوت هنر مملکت آیا باید از طرف یک بیگانه تهدید بشم با چاقو؟ بعد یه سری میگن نژادپرستی؟ کمپین تشکیل میدین؟...». اولین قدم برای انتشار گزارش این تهدید، صحتسنجی آن است. خبرنگار فراز برای صحتسنجی سراغ یکی از خبرنگاران قدیمی سینما میرود که به صفحه شخصی شادروان محمدیفر دسترسی دارد. او پست را تایید میکند و اسکرین شات اختصاصی از آن و پست دیگری مربوط به بهمن سال گذشته مرتبط با این موضوع تهیه میشود. پس از آن خبرنگار فراز با بررسیهای بیشتر درمییابد که فرد تهدیدکننده همسر مهرجویی از اتباع افغانی است. این روند، اما از صحتسنجی تا بررسیهای بیشتر برای مشخصشدن فرد تهدیدکننده تا شنبه یعنی ۲۲ مهر به درازا میکشد. حوالی ساعت ۶ بعد ازظهر گزارش «فراز» با تیتر «تلاش مهاجر افغانی برای زورگیری از همسر داریوش مهرجویی» که از همه لحاظ صحتسنجیشده منتشر میشود. در حالی که پیش از فراز و از ۱۷ مهر ماه رسانههای متعددی خبر پست شادوران محمدیفر را منتشر کردهاند. خبر فراز، اما ۲۲ مهر منتشر میشود. بیخبر از آنکه چند ساعت بعد، همان مهاجم با «لهجه غیرایرانی» این بار با سه نفر همدست دیگر مهرجویی و همسرش را در خانه سلاخی خواهند کرد.
پروژه پروندهسازی علیه فراز همان شب آغاز میشود. وقتی ما مقابل خانه مهرجویی رسیدیم. هیچیک از رسانههای مطرح در آنجا خبرنگاری ندارند. همه در شبکه اجتماعی کلابهاوس و توییتر سابق جمع هستند و روایتهای خلاف واقع برای تخریب فراز آغاز شده است. موج اتهامها را هم «احسان رستگار» فعال رسانهای اصولگرا آغاز میکند. او مدعی میشود که فراز بر مبنای پست سال گذشته مرحوم محمدیفر گزارشی نوشته و درست چند ساعت قبل از قتل مهرجویی آن را منتشر کرده تا قتل را به مهاجران افغانی نسبت دهد. این در حالی است که فقط نگاهی گذرا به گزارش فراز هم مشخص میکند که مبنای گزارش پست یک هفته قبل مرحوم محمدیفر است که در آن به طور مشخص به غیرایرانی بودن مهاجم اشاره کرده و البته فراز در بررسیهای خود به افغان بودن او مطمئن شده است. همه چیز آنقدر شفاف و واضح است که فکر میکنیم نباید آن را جدی گرفت. پروژه علیه فراز، اما کاملا جدی است و توییتها و اتهامها یکی پس از دیگری از سوی کسانی که فراز را «مهاجرستیز» و «افغانستیز» میدانند سرازیر میشود.
اما جدیتر بودن پروندهسازی وقتی دقیقا مشخص میشود که مدیرمسئول فراز، صبح پس از جنایت به نهادهای امنیتی فراخوانده میشود و سردبیر هم راهی دادسرای فرهنگ و رسانه. همراه فراز مدیرمسئول روزنامه «اعتماد» هم به دادسرا فرخوانده شده. این روزنامه هم مصاحبهای را که در روزهای قبل با مرحوم محمدیفر انجام را روز یکشنبه، یعنی روز پس از قتل منتشر کرده است. نهادهای ذیربط پس از شنیدن توضیحات کاملا قانع میشوند. مبنای ابهامات آنها هم توییتهایی است که روایتی خلاف واقع از گزارش فراز در سطح گسترده منتشر کردهاند. از احسان رستگار گرفته تا دیگرانی که خود را روزنامهنگار میخوانند و هیچ حدومرزی برای افترا و اتهام ندارند. تاجایی که میگویند: «کار خودشونه!».
در راه به سمت کرج تازه میفهمم پروندهسازی چطور کار میکند. پس از شب جنایت این دومین بار است که به کرج میروم. پلیس فتا اول به پدرم و بعد به خودم زنگ میزند تا گزارش میدانی از شب قتل مهرجویی را از روی سایت حذف کنیم. هرچند که آنها هم وقتی در جلسهای خودمانی توضیحات را میشنوند و مستندات را میبینند از ما خواهش میکنند که به روند پیگیریهای روزنامهنگارانه و پوشش پرونده ادامه دهیم. با این حال تخریبها ادامه دارد. روزنامه کیهان در گزارشی که سراسر آن بر مبنای اتهامهای مجازی و خلاف واقع نوشته شده، اتهامها و ادعاهایی علیه فراز مطرح میکند. فراز در جوابیهای به این اتهامنامه پاسخ میدهد. هرچند که پاسخ این ادعاها ابتدا در توضیح سردبیر فراز، شش صبح یکشنبه و بارها پس از آن داده شده است.
بیشترببینید و بخوانید:
توضیح سردبیر فراز در مورد خبر قتل داریوش مهرجویی وهمسرش
۲۵ مهر ماه ۱۰ مضنون از جمله باغبان سابق مهرجویی دستگیر میشوند. یک روز بعد شادروان مهرجویی و همسر او تشییع میشوند. هنوز مشخص نیست که قاتل چه کسی است. در این مدت موجی از سوی رسانههای فارسیزبان و بازوهای داخلی آنها آغاز میشود تا قتل را به فضای قتلهای زنجیرهای دهه هفتاد شبیه کنند. حتی برخی سایتها مدعی همدستی «باجناقهای» مهرجویی برای کشیدن نقشه قتل او و اجیرکردن چند نفر میشود. پیش از آنکه این شائبهها داغ شود، اما در ۲۷ مهر سخنگوی فراجا از اعتراف قاتل اصلی که همان باغبان سابق و همان کسی است که یک هفته قبل از قتل مرحوم محمدیفرا را تهدیده کرده خبر میدهد. همه گمانهزنیها درباره «قتل زنجیرهای» و «باجناقها» نیز تکذیب میشود. کریم با برادرش و دو نفر از دوستانش که از باغبابان همان شهرک هستند نقشه قتل و سرقت را کشیده است. آن هم پس از آنکه او در پی شکایت مهرجویی از شهرک اخراج شده و البته مدعی داشتن طلب ۳۰ میلیون از خانواده مهرجویی است. حالا اخبار رسمی هم گزارش فراز درباره افغانی بودن تهدیدکننده را تایید میکند. با این همه، هیچ از اکانتهای مجازی و رسانههایی همچون کیهان برای ادعاهای خود علیه فراز نه تنها عذرخواهی نمیکنند که حتی لازم نمیدانند توضیحی درباره پروندهسازیها یا در بهترین حالت، روایت سراسرغلط خود بدهند.
حالا یک از سال قتل شادروان مهرجویی و همسرش گذشته است. در این یک سال کریم قاتل اصلی ابتدا به جرم خود اعتراف کرد و در خرداد ماه به دو بار قصاص محکوم شد. همچنین متهم دوم به تحمل ۲۰ سال حبس و شلاق تعزیری، متهم سوم به تحمل ۲۰حبس و متهم چهارم به دلیل نوجوان بودن به ۵ سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت محکوم شدند. چندی بعد، اما خبر آمد که کریم قتل را منکر شده و مانوش منوچهری وکیل مونا مهرجویی نیز از وجود ابهامات در پرونده خبر داد. منوچهری مدعی شد که انگیزههای قتل کافی نبوده و آمری وجود داشته که دستور قتل را داده است. تا اینجا به نظر میرسد که وکیل مهرجویی بیشتر در مسیر افزودن ابهامات پرونده سخن میگوید و اظهارنظرهای او با ادعاهای وکیل کریم درباره وجود ابهامات شباهتهایی دارد. موضوعی که خود شائبهها و ابهامهای بیشتری را به وجود میآورد. گفته میشود که تمام اپلیکیشنهای گوشی همراه شادروان محمدیفر نیز پاک شده و هیچ اطلاعاتی از مراودات او در دست نیست. به همین دلایل با درخواست وکیل مهرجویی پرونده وارد فرآیند بررسی مجدد شده و هنوز به پایان خود نرسیده است. همه جلسات دادگاه نیز به صورت غیرعلنی برگزار شده تا غباری از رازآلودی در این پرونده پس از یک سال وجود داشته باشد. در این مدت و حتی در سالگرد این فاجعه نیز رسانههای به ابعاد این جنایت نپرداختند و حتی در سالگرد آن نیز رسانههای فارسیزبان تلاش زیادی برای سرپوش گذاشتن بر ملیت قاتلان اصلی انجام دادند. اینها یعنی نگرانیها از سرانجام این پرونده بیشتر میشود. نگرانی از اینکه شبیه کابوسهای هامون، پرونده سلاخی مهرجویی و همسرش نیز مبهم و رازآلود باقی بماند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟